می خواستم که ولوله بر پاکنم ولی

می خواستم که ولوله بر پاکنم ولی...
با شورِ شعر محشر کبرا کنم ولی...

با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم
با مثنوی رهی به نوا وا کنم ولی...
...
تا باز روح قدسی حافظ مدد کند
دم می زدم که کار مسیحا کنم ولی...

فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت
یا دست کم به زمزمه نجوا کنم ولی...

دل بر کنم از این دل مرداب وار تنگ
با رود رو به جانب دریا کنم ولی...

این بی کرانه آبی آیینه ی تو را
با چشمِ تشنه، سیر تماشا کنم ولی...

«باید» به جای «شاید» و «آیا» بیاورم
فکری به حال «گرچه» و «اما» کنم ولی...


#قیصر_امین‌پور
دیدگاه ها (۱۱)

آنکه بی یـار کٖنـد یـار شـود یـار تویی آنـکه دل داده ش...

به هر راهی زدم بیراهه بود ؛هیچ راهی نبود...جز دروغ......

‌ ‌ برای دیدن زیبایی ، نیازی به بینایی نیست،خیلی چیزها را می...

زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیاباشد که در کام صدف گوه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط