چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذت

چه باید کرد با چشمت که در تکرار این لذت
جدایی می شود افسوس و ماندن می شود عادت

بیا عهدی کنیم امروز ، روز اول دیدار
اگر رفتیم بی برگشت ، اگر ماندیم بی منت

تو باید سهم من باشی اگر معیار دل باشد
ولی دق داد تا دادت به من تقدیر بی دقت

جوانی رفت و در آغوش تو من تازه فهمیدم 
چه می گویند وقتی می کنند از زندگی صحبت

خودت شاید نمیدانی چه کردی با دلم اما
دل یک آدم سر سخت را بردی ، خدا قوت

سیدتقی سیدی
دیدگاه ها (۵)

آه مرغِ سحر! از میهنم ایران چه خبر؟خوش خبر باشی از آن بیشه ی...

شهراد میدری

علی برکت‌الله

در این جادوی شب پوشیده از برگِ گلِ کوکب دلم دیوانه بودن با ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط