میخواستم که زخم دلت را رفو کنم

می‌خواستم که زخم دلت را رفو کنم ...
خود را میان بی‌کسی‌ات جستجو کنم ...

وقتی سکوت روی لبت موج می‌زند ...
با شعرهای تازه‌ی تو گفتگو کنم ...

آرامشی که سرمه به چشمم کشیده را ...
با چشم‌های مضطربت روبه‌رو کنم ...

گاهی نمک بریزم و گاهی عسل شوم ...
شاید مزاج تلخ تو را زیر و رو کنم ...

می‌خواستم که سبزی چشمان خویش را ...
با دختران سبزه‌ی شهرت هوو کنم ...

اما همیشه ساکت و سردی و مانده‌ام ...
خود را چطور در دل سنگت فرو کنم؟
دیدگاه ها (۱)

//- ومن🙄 //- هنوز تورا مانند🙈 //- "تمام شدن" مشق شبم😍 //- دو...

//- گل را یک روز🌹 😊 //- تو را هر روز😘 🙃 //- گل را تا وقت پژم...

همـہ ما یڪے رو داریم ڪـہ نـہ با خودش میتونیم باشیم نـہ با غی...

پاڪترین هواے دنیا همان لحظـہ اے ست ڪـہ « دلهایمان » هواے همد...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط