یکباره گرفته بدنم بوی تنت را

یکباره گــــــرفته بدنـــــم بـــــــوی تنت را
بـــــی انکه به آغــــــــوش بگیرم بدنت را

صد بار به در گفتم و دیـــــــوار نفهمید
در گوشــــه ی دل راز بسی خواستنت را

صـــــــــد بـار نشستم سر راهی که ببینم
یک لحظه ی کوتاه مگــــــــــــر آمدنت را

کافی ست که یک بار تو در کوچه بگردی
تا باد ببوسد نخـــــی از پیـــــــــرهنت را

دانی که مرا دامن این مرگ بگیــــــــــــرد
یک روز اگـــــــــــــــر گم بکنم نسترنت را

شاهین سبکبال منی ای کــــــه به صحرا
هر بار فقط می نگرم پــــــــــــر زدنت را

بانـــو تـــــو بیا رخ بنما بـــــــر سر راهی
تا سیـــــــــر ببینم مژه بــــر هم زدنت را
°

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍
دیدگاه ها (۲)

به دیگران حقِ انتخاب بدهیم ...آدم ها 'حق دارند' ما را نخواهن...

"معجزه" باش،آن هم از نوع انسانی اش!خیلی ناگهانی،درست در همان...

برگردیم به زمان های قدیمبه ما تکنولوژی نیامده جانمبرایت نامه...

دلم میخواست کسی باشد که مرا "بلد"باشد..بلدبودن مهم ترازعاشق ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط