امشب با «خودم» قرار دارم؛
امشب با «خودم» قرار دارم؛
می خواهم بنشینم رو به رویش
دست هایش را بگیرم و با مهربانی
گونه های خیسش را پاک کنم...
می خواهم مرا از ته دل به خاطر ظلم هایی که در حقّش کردم ببخشد
ببخشد
اگر حواسم به چشم هایش نبود
ببخشد اگر ناخواسته
آدم های کوچک را
به حریم دلش راه دادم و
گذاشتم بی صدا بشکند
حالا روزهای زیادیست
یک عذر خواهی به خودم بدهکارم
باید امشب دست در گردنش بیندازم
پیشانی اش را ببوسم
وَ به «خودم» بگویم:
مگر من مُرده ام که تو
اینهمه تنها باشی...
.
می خواهم بنشینم رو به رویش
دست هایش را بگیرم و با مهربانی
گونه های خیسش را پاک کنم...
می خواهم مرا از ته دل به خاطر ظلم هایی که در حقّش کردم ببخشد
ببخشد
اگر حواسم به چشم هایش نبود
ببخشد اگر ناخواسته
آدم های کوچک را
به حریم دلش راه دادم و
گذاشتم بی صدا بشکند
حالا روزهای زیادیست
یک عذر خواهی به خودم بدهکارم
باید امشب دست در گردنش بیندازم
پیشانی اش را ببوسم
وَ به «خودم» بگویم:
مگر من مُرده ام که تو
اینهمه تنها باشی...
.
۲.۶k
۱۵ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.