یا علی اکبر
#یا_علی_اکبر
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن
به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن
ولیالله! ولیالله دیگر را تماشا کن
دوباره خاطرات جنگ خیبر را تماشا کن
پیمبر را پیمبر را پیمبر را تماشا کن
بگو الله اکبر جنگ اکبر را تماشا کن
به تن پوشیده با دست حسینبنعلی جوشن
زده بر یاری فرزند زهرا بر کمر دامن
خدا گوید تعالیالله پیمبر گویدش احسن
خوراک ذوالفقارش جرعهجرعه خون اهریمن
کند تحسین به دست و بازویش هم دوست هم دشمن
بیا ای شیر داور شیر داور را تماشا کن
سپر گردیده پیش نیزه و شمشیر، پا تا سر
رخش قرآن، تنش فرقان، دلش یاسین، لبش کوثر
نبی خلق و نبی خلق و نبی خُلق و نبی منظر
زمین کربلا صحرای بدر و او چو پیغمبر
در امواج خطر از بیم شمشیر علیاکبر
فرار و ترس یک دریای لشکر را تماشا کن
جبین، بشکسته تن، خسته دهن، خونین دولب، عطشان
به دیدار پدر در خیمهگه بشتافت از میدان
سرشکش از بصر جاری شرارش در جگر پنهان
زبان چون چوب خشکیده، نفس چون شعلۀ سوزان
سرشک عمه، اشک چشم خواهر را تماشا کن
زبانش در دهان باب و خونش جاری از حنجر
وجودش باغ گل از تیغ و تیر و نیزه و خنجر
گلو خشکیده، دل تفتیده، چشم از اشک خونین تر
پدر گفت ای همای من مزن از تشنگی پرپر
که سیرابت کند با دست خود امروز، پیغمبر
برو سقایی جدت پیمبر را تماشا کن
برو بابا! که اکنون چشم در راهاند قاتلها
برو بابا که دریا گردد از خون تو ساحلها
برو بابا! که زخمت گل کند تا حشر در دلها
برو تا شعلۀ داغ تو گردد شمع محفلها
برو پرپر بزن در خون خود مانند بسملها
جمال بیمثال حی داور را تماشا کن
دوباره در اُحد رو کرد آن پیغمبر ثانی
دوباره کربلا را کرد با یک حمله طوفانی
ز تیر و نیزه دشمن کرد بر رویش گلافشانی
تنش گردید از شمشیر، چون آیات قرآنی
هزاران زخم خورد و شد هزاران بار قربانی
بگرد ای آسمان؛ صدپاره پیکر را تماشا کن
دریغا! گشت نقش خاک، سرو قد دلجویش
جدا گردید تا پیشانی از هم طاق ابرویش
پدر بشتافت از میدان و رو بگذاشت بر رویش
ز اشک دیده زینب شست خون از جعد گیسویش
بیا «میثم!» خدا را دیدۀ دل بازکن سویش
به سرتاپای او زخم مکرر را تماشا کن
#حالا_اومدم_بالا_سرت
#چی_شده_گلم_با_پیکرت
#منم_و_نفس_نفس_زدن
#تو_و_نفسای_آخرت
#الهی_العفو_بحق_الحسین_ع
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن
به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن
ولیالله! ولیالله دیگر را تماشا کن
دوباره خاطرات جنگ خیبر را تماشا کن
پیمبر را پیمبر را پیمبر را تماشا کن
بگو الله اکبر جنگ اکبر را تماشا کن
به تن پوشیده با دست حسینبنعلی جوشن
زده بر یاری فرزند زهرا بر کمر دامن
خدا گوید تعالیالله پیمبر گویدش احسن
خوراک ذوالفقارش جرعهجرعه خون اهریمن
کند تحسین به دست و بازویش هم دوست هم دشمن
بیا ای شیر داور شیر داور را تماشا کن
سپر گردیده پیش نیزه و شمشیر، پا تا سر
رخش قرآن، تنش فرقان، دلش یاسین، لبش کوثر
نبی خلق و نبی خلق و نبی خُلق و نبی منظر
زمین کربلا صحرای بدر و او چو پیغمبر
در امواج خطر از بیم شمشیر علیاکبر
فرار و ترس یک دریای لشکر را تماشا کن
جبین، بشکسته تن، خسته دهن، خونین دولب، عطشان
به دیدار پدر در خیمهگه بشتافت از میدان
سرشکش از بصر جاری شرارش در جگر پنهان
زبان چون چوب خشکیده، نفس چون شعلۀ سوزان
سرشک عمه، اشک چشم خواهر را تماشا کن
زبانش در دهان باب و خونش جاری از حنجر
وجودش باغ گل از تیغ و تیر و نیزه و خنجر
گلو خشکیده، دل تفتیده، چشم از اشک خونین تر
پدر گفت ای همای من مزن از تشنگی پرپر
که سیرابت کند با دست خود امروز، پیغمبر
برو سقایی جدت پیمبر را تماشا کن
برو بابا! که اکنون چشم در راهاند قاتلها
برو بابا که دریا گردد از خون تو ساحلها
برو بابا! که زخمت گل کند تا حشر در دلها
برو تا شعلۀ داغ تو گردد شمع محفلها
برو پرپر بزن در خون خود مانند بسملها
جمال بیمثال حی داور را تماشا کن
دوباره در اُحد رو کرد آن پیغمبر ثانی
دوباره کربلا را کرد با یک حمله طوفانی
ز تیر و نیزه دشمن کرد بر رویش گلافشانی
تنش گردید از شمشیر، چون آیات قرآنی
هزاران زخم خورد و شد هزاران بار قربانی
بگرد ای آسمان؛ صدپاره پیکر را تماشا کن
دریغا! گشت نقش خاک، سرو قد دلجویش
جدا گردید تا پیشانی از هم طاق ابرویش
پدر بشتافت از میدان و رو بگذاشت بر رویش
ز اشک دیده زینب شست خون از جعد گیسویش
بیا «میثم!» خدا را دیدۀ دل بازکن سویش
به سرتاپای او زخم مکرر را تماشا کن
#حالا_اومدم_بالا_سرت
#چی_شده_گلم_با_پیکرت
#منم_و_نفس_نفس_زدن
#تو_و_نفسای_آخرت
#الهی_العفو_بحق_الحسین_ع
۵.۶k
۱۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.