🌹 خاطرات شهید سعید بیاضی زاده🌹
🌹 خاطرات شهید سعید بیاضی زاده🌹
🔸 شوقی که او را به پرواز در آورد.
انتهای پادگان مقبره دو شهید گمنام بود. سه تایی قرار گذاشتیم هر شب زیارتشان برویم. اما برخی از شب ها به خاطر شدت برودت هوا و طولانی بودن مسیر خودش (شهید بیاضی زاده) تنهایی میرفت.
نمیدانم چه سری را در گوش شهدا نجوا می کرد که آنقدر انس گرفته بود که هر شب و هر صبح در کنارشان می خوابید.
راوی: همرزم حجت الاسلام شهید بیاضی زاده
کسی چه می داند؟ شاید این دو شهید گمنام، واسطه ای بودند برای دریافت مدال شهادت که در ۱۱ محرم بر گردن «شیخسعید» آویخته شد.
🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻
🌹 کانال مکتب الشهدا🌹
@maktab_o_shohada
🔸 شوقی که او را به پرواز در آورد.
انتهای پادگان مقبره دو شهید گمنام بود. سه تایی قرار گذاشتیم هر شب زیارتشان برویم. اما برخی از شب ها به خاطر شدت برودت هوا و طولانی بودن مسیر خودش (شهید بیاضی زاده) تنهایی میرفت.
نمیدانم چه سری را در گوش شهدا نجوا می کرد که آنقدر انس گرفته بود که هر شب و هر صبح در کنارشان می خوابید.
راوی: همرزم حجت الاسلام شهید بیاضی زاده
کسی چه می داند؟ شاید این دو شهید گمنام، واسطه ای بودند برای دریافت مدال شهادت که در ۱۱ محرم بر گردن «شیخسعید» آویخته شد.
🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻 🔻
🌹 کانال مکتب الشهدا🌹
@maktab_o_shohada
۷۱۶
۱۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.