من زنانی را میشناسم
☀️🔸🔸🔸
من زنانی را میشناسم،
که صبحها وقتی از خانه بیرون میزنند،
قلبشان را تا میکنند و در گوشهی کمد اتاقشان میگذارند.
زنانگیهایشان را از یاد میبرند،
و زیر چین ابرو و اخم پیشانی،
و تُن صدای محکم، پنهان میکنند.
زنانی که پشت عوض کردن دندهی دو و سه ماشین زندگی،
یادشان میرود لطافت وظرافتِ به یغما رفتهشان را.
من زنانی را دیدهام،
که بسیار دوست میدارند،
و کم دوست داشته میشوند،
بسیار میفهمند،
و کم درکشان میکنند،
بسیار میبخشند،
اما نصیبی نمیبرند،
و بسیار میدَوَند،
اما هرگز نمیرسند.
و همین زنان،
شبها با خستگی،
با دیوارهای خالی خانه ،
و در سکوت سنگین اتاقشان،
در آنجا که هیاهوی جریان زندگی متوقف میشود،
در آینهی قدی اتاقشان، همچنان به دنبال زنی که خود میشناسند، میگردند.
زنی که،
دوست دارد بخندد،
برقصد،
و آزادانه خودش باشد.
من زنانی را میشناسم،
که صبحها وقتی از خانه بیرون میزنند،
قلبشان را تا میکنند و در گوشهی کمد اتاقشان میگذارند.
زنانگیهایشان را از یاد میبرند،
و زیر چین ابرو و اخم پیشانی،
و تُن صدای محکم، پنهان میکنند.
زنانی که پشت عوض کردن دندهی دو و سه ماشین زندگی،
یادشان میرود لطافت وظرافتِ به یغما رفتهشان را.
من زنانی را دیدهام،
که بسیار دوست میدارند،
و کم دوست داشته میشوند،
بسیار میفهمند،
و کم درکشان میکنند،
بسیار میبخشند،
اما نصیبی نمیبرند،
و بسیار میدَوَند،
اما هرگز نمیرسند.
و همین زنان،
شبها با خستگی،
با دیوارهای خالی خانه ،
و در سکوت سنگین اتاقشان،
در آنجا که هیاهوی جریان زندگی متوقف میشود،
در آینهی قدی اتاقشان، همچنان به دنبال زنی که خود میشناسند، میگردند.
زنی که،
دوست دارد بخندد،
برقصد،
و آزادانه خودش باشد.
- ۱.۴k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط