چیزی را بهانه کن برگرد

چیزی را بهانه کن برگرد
وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکی
یا نه برای شناسنامه برداشتن برگشتی
بیا طاقچه را به هم بریز و
همین طور جلوی چشم من
این سو و آن سو برو
به روی خودت نیاور که
دلت می خواهد چمدانت را باز کنی،
بمانی به هوای خستگی در کردن
و کلافه از کجاست..؟ کو..؟ گفتن ها
بنشین، آری بنشین
نشستن یعنی بودن
کمی بیشتر بودن
یعنی نیم نگاهی دوباره به هم انداختن
یعنی گرفتن دست های تو
و آغازِ ِ "جان ِ من نرو بمان" های من.

#رسول_ادهمی
#بیا_بپرس
دیدگاه ها (۰)

تا روزی که بوددست‌هایش بوی #گل_سرخ می‌داداز روزی که رفتگل‌ها...

‏از قول مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی خواندم که می‌گفتند «با...

بیهوده دلبری مکن از ما گذشته است...

منتظر روی یار‌♢شعرخوانی مرجع عالیقدر مرحوم #آیت_الله _العظمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط