پارت ۱۲ زندگی با بی تی اس ❤
پارت ۱۲ زندگی با بی تی اس ❤
شب شده بود راه خونه رو گم کرده بودم
یک دفعه به جایی رسیدم چون شب بود خوب دیده نمیشد با خود گفتم برا امشب خوبه و رفتم تو جای بدی هم نبود البته تا وقتی که نفهمیده بودم اون جا چجور جاییه . جایی که من در ان پا گذاشتم مخفی گاه خلافکارا بود
به خودم لعنت فرستادم
میخواستم خارج بشم که پام گیر کرد به یه بشکه انداختمش زمین گند زدم همه متوجه یه چیز غیر عادی شدن اومدن بیرون رو گشتن ولی چیزی پیدا نکردن خواستم گوشیم رو بردارم و با اعضا تماس بگیرم ولی شارژ گوشیم تموم شده بود : لعنت بهش
رفتم تا شارژر پیدا کنم یه شارژر پیدا کردم ولی نمیدونم به گوشیم میخوره یا نه امتحان کردم . خدارو شکر به گوشیم خرد منتظر موندم که یه خورده شارژ بشه 10 درصد شارژ شد خواستم با نامجون تماس بگیرم که چشمم خورد به
10 تماس بی پاسخ ( جین) باورم نمیشد یعنی نگرانمه
با نامجون تماس گرفتم
من: الو
نامجون : سوگول خودتی. حالت خوبه. کجایی.
من : حالم خوبه ولی تو بد دردسری افتادم
نامجون : چه دردسری
من : نمیدونم چجوری سر از مخفی گاه خلافکارا در اوردم
نامجون : چی؟! منظورت چیه ادرس بده
ادرس رو دادم
نامجون همونجا بمون الان میایم
من : باشه
قطع کردیم
نامجون بیاین بریم
بقیه اعضا : کجا
نامجون : دنبال سوگول
جین : مگه میدونی کجاس
نامجون : اره
جین : کجاس
نامجون : به لطف جنابعالی تو مخفی گاه خلافکارا
بقیه اعضا : چیییی
حدود نیم ساعت منتظر موندم
یک دفعه یکی یه شیشه سوجو را به سمتم پرت کرد و پیشونیم خون امد و مرعی شدم
متوجه حضورم شدن و امدن من رو گرفتن هرچقدر جیغ کشیدم فایده ای نداشت که یک دفعه کسی با لحن خشن گفت ولش کنید برگشتم و اعضا رو دیدم یک دفعه اون ادما ولم کردن و افتادم زمین اون ادما دویدن سمت اعضا فکر کردم میخوان به اعضا اسیب بزنن برا همین یه چوب ورداشتم که بزنمشون چوب رو پرت کردم اما بجای اونا نزدیک بود بخوره به پیشونی جین ولی سریع جا خالی داد رفتم جلو و خوردم زمین که دیدم نه اونا هم ارمی هستن و میخوان با اعضا عکس بگیرن
نامجون : چرا این دختر رو گرفتین
یکی از خلافکارا : خب تو مخفی گاه ما بود ولی اگه بخواین ولش میکنیم
جیهوپ : خب ولش کنین
خلافکارا : باشه ولش میکنیم
داشتم خودمو میتکوندم که بلند شم یک دفعه جین دوید سمتم و منو بغل کرد و در گوشم گفت : منو میبخشی
منم بدون مکث بغلش کردم و در گوشش گفتم : معلومه که میبخشمت
چند دقیقه تو بغل هم موندیم
نامجون : ماهم ادمیم
بلند شدم و هر هفتاشون رو باهم بغل کردم
جین با دستمال خون روی صورتمو پاک کرد و بلندم کرد و گفت : بریم خونه
من : بریم
نامجون : حالت خوبه
من : اره خوبم
جیهوپ : جای دیگت صدمه ندیده
من : نه
شب شده بود راه خونه رو گم کرده بودم
یک دفعه به جایی رسیدم چون شب بود خوب دیده نمیشد با خود گفتم برا امشب خوبه و رفتم تو جای بدی هم نبود البته تا وقتی که نفهمیده بودم اون جا چجور جاییه . جایی که من در ان پا گذاشتم مخفی گاه خلافکارا بود
به خودم لعنت فرستادم
میخواستم خارج بشم که پام گیر کرد به یه بشکه انداختمش زمین گند زدم همه متوجه یه چیز غیر عادی شدن اومدن بیرون رو گشتن ولی چیزی پیدا نکردن خواستم گوشیم رو بردارم و با اعضا تماس بگیرم ولی شارژ گوشیم تموم شده بود : لعنت بهش
رفتم تا شارژر پیدا کنم یه شارژر پیدا کردم ولی نمیدونم به گوشیم میخوره یا نه امتحان کردم . خدارو شکر به گوشیم خرد منتظر موندم که یه خورده شارژ بشه 10 درصد شارژ شد خواستم با نامجون تماس بگیرم که چشمم خورد به
10 تماس بی پاسخ ( جین) باورم نمیشد یعنی نگرانمه
با نامجون تماس گرفتم
من: الو
نامجون : سوگول خودتی. حالت خوبه. کجایی.
من : حالم خوبه ولی تو بد دردسری افتادم
نامجون : چه دردسری
من : نمیدونم چجوری سر از مخفی گاه خلافکارا در اوردم
نامجون : چی؟! منظورت چیه ادرس بده
ادرس رو دادم
نامجون همونجا بمون الان میایم
من : باشه
قطع کردیم
نامجون بیاین بریم
بقیه اعضا : کجا
نامجون : دنبال سوگول
جین : مگه میدونی کجاس
نامجون : اره
جین : کجاس
نامجون : به لطف جنابعالی تو مخفی گاه خلافکارا
بقیه اعضا : چیییی
حدود نیم ساعت منتظر موندم
یک دفعه یکی یه شیشه سوجو را به سمتم پرت کرد و پیشونیم خون امد و مرعی شدم
متوجه حضورم شدن و امدن من رو گرفتن هرچقدر جیغ کشیدم فایده ای نداشت که یک دفعه کسی با لحن خشن گفت ولش کنید برگشتم و اعضا رو دیدم یک دفعه اون ادما ولم کردن و افتادم زمین اون ادما دویدن سمت اعضا فکر کردم میخوان به اعضا اسیب بزنن برا همین یه چوب ورداشتم که بزنمشون چوب رو پرت کردم اما بجای اونا نزدیک بود بخوره به پیشونی جین ولی سریع جا خالی داد رفتم جلو و خوردم زمین که دیدم نه اونا هم ارمی هستن و میخوان با اعضا عکس بگیرن
نامجون : چرا این دختر رو گرفتین
یکی از خلافکارا : خب تو مخفی گاه ما بود ولی اگه بخواین ولش میکنیم
جیهوپ : خب ولش کنین
خلافکارا : باشه ولش میکنیم
داشتم خودمو میتکوندم که بلند شم یک دفعه جین دوید سمتم و منو بغل کرد و در گوشم گفت : منو میبخشی
منم بدون مکث بغلش کردم و در گوشش گفتم : معلومه که میبخشمت
چند دقیقه تو بغل هم موندیم
نامجون : ماهم ادمیم
بلند شدم و هر هفتاشون رو باهم بغل کردم
جین با دستمال خون روی صورتمو پاک کرد و بلندم کرد و گفت : بریم خونه
من : بریم
نامجون : حالت خوبه
من : اره خوبم
جیهوپ : جای دیگت صدمه ندیده
من : نه
۲۵.۰k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.