‹سناریو درخواستی› قسمت2
‹سناریو درخواستی› قسمت2
وقتی دوست صمیمی دبیرستانی شون که دختره رو میبینن و گرم میگیرنو ما حسودیمون میشه
(هیونگ لاین)
یونگی:
از موقعی که با دوستم حرف زدم دیگه ا.ت باهام حرف نزد میدونستم دردش چیه برای همین بردمش گل فروشی و یه دست گل بزرگ براش خریدم وقتی اومدم بیرون سمتش رفتم
یونگی:ا.ت میدونم که حسودی کردی ولی بدون که من هیچ کسو مثل تو و بیشتر از تو دوست ندارم و دسته گل رو دادم دستش
قبل از اینکه حرفی بزنم پرید بغلم و محکم بغلم کرد قبل از اینکه ازم جداشه عطر موهای نرمه شو وارد ریه هام کردم و ا.ت رو از خودم جدا کردم
یونگی:بهتره بریم
ا.ت:آره، بریم
و گل های توی دستش رو بو کرد
جیهوپ:
ا.ت به دختری که داشتم باهاش حرف میزدم با حسودی نگاه میکرد
بعد از تموم شدن مکالمهی ما اون رفت و منو ا.ت تنها موندیم
دستشو گرفتم و رفتیم سمت ساحل که توی چند قدمی مون بود روی شن های کنار دریا نشستم و به ا.ت اشاره کردم کنارم بشینه
با کمی فاصله که اندازه چهار تا انگشت بود کنارم نشست
تمام سعیمو کردم تا دلش رو به دست بیارم
جیهوپ:غروب خورشید خیلی خیلی قشنگه البته بعد از تو
سوالی نگاه کرد که ادامه دادم
جیهوپ:میشه دیگه حسودی نکنی سانشاینم؟
ا.ت سرش رو به معنی آره تکون داد
سرش رو گذاشت روی شونه هام و تا موقعی که هوا تاریک بشه توی همون حالت بودیم
از جام بلند شدم و دستمو گرفتم سمتش تا بلند بشه وقتی بلند شد رفتم سمتش و یه بوس روی لباش گذاشتم
ادامه دارد.....
وقتی دوست صمیمی دبیرستانی شون که دختره رو میبینن و گرم میگیرنو ما حسودیمون میشه
(هیونگ لاین)
یونگی:
از موقعی که با دوستم حرف زدم دیگه ا.ت باهام حرف نزد میدونستم دردش چیه برای همین بردمش گل فروشی و یه دست گل بزرگ براش خریدم وقتی اومدم بیرون سمتش رفتم
یونگی:ا.ت میدونم که حسودی کردی ولی بدون که من هیچ کسو مثل تو و بیشتر از تو دوست ندارم و دسته گل رو دادم دستش
قبل از اینکه حرفی بزنم پرید بغلم و محکم بغلم کرد قبل از اینکه ازم جداشه عطر موهای نرمه شو وارد ریه هام کردم و ا.ت رو از خودم جدا کردم
یونگی:بهتره بریم
ا.ت:آره، بریم
و گل های توی دستش رو بو کرد
جیهوپ:
ا.ت به دختری که داشتم باهاش حرف میزدم با حسودی نگاه میکرد
بعد از تموم شدن مکالمهی ما اون رفت و منو ا.ت تنها موندیم
دستشو گرفتم و رفتیم سمت ساحل که توی چند قدمی مون بود روی شن های کنار دریا نشستم و به ا.ت اشاره کردم کنارم بشینه
با کمی فاصله که اندازه چهار تا انگشت بود کنارم نشست
تمام سعیمو کردم تا دلش رو به دست بیارم
جیهوپ:غروب خورشید خیلی خیلی قشنگه البته بعد از تو
سوالی نگاه کرد که ادامه دادم
جیهوپ:میشه دیگه حسودی نکنی سانشاینم؟
ا.ت سرش رو به معنی آره تکون داد
سرش رو گذاشت روی شونه هام و تا موقعی که هوا تاریک بشه توی همون حالت بودیم
از جام بلند شدم و دستمو گرفتم سمتش تا بلند بشه وقتی بلند شد رفتم سمتش و یه بوس روی لباش گذاشتم
ادامه دارد.....
۴.۳k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.