ديانا: اونجارو ميبيني ته اون دريا؟
ديانا: اونجارو ميبيني ته اون دريا؟
ارسلان: ارره يع قايق
ديانا يه جا از زندگى، ادم ها يجورى گير ميكنن كه دروشون فقط اب و يه نفرو دارن اون موقع
ارسلان: خوب؟
ديانا: او ن يه نفر تو باش
ارسلان:(اسمان را نشان ميده) اونجارو ميبينى؟
ديانا: اࢪه
ارسلان: هࢪ كى تو اسمانش يه خدا داره كع مواظبشه توى اسمون تو خدا چهار چشمى مواقبته
ديانا:( ميخندد) چرا؟
ارسلان: جون از وقتى امدى توى زندگيم، خدا توي چشمات بود به خداى خودم گفتم من نه مراقب تو باشه
ديانا:(ناراحت) نه ديگع مواقب دوتاييمون باشع..
ارسلان: باشه مواقب دوتاييمون باشه ولى بيشتر تو
(هر دو ميخندند)
ارسلان: ارره يع قايق
ديانا يه جا از زندگى، ادم ها يجورى گير ميكنن كه دروشون فقط اب و يه نفرو دارن اون موقع
ارسلان: خوب؟
ديانا: او ن يه نفر تو باش
ارسلان:(اسمان را نشان ميده) اونجارو ميبينى؟
ديانا: اࢪه
ارسلان: هࢪ كى تو اسمانش يه خدا داره كع مواظبشه توى اسمون تو خدا چهار چشمى مواقبته
ديانا:( ميخندد) چرا؟
ارسلان: جون از وقتى امدى توى زندگيم، خدا توي چشمات بود به خداى خودم گفتم من نه مراقب تو باشه
ديانا:(ناراحت) نه ديگع مواقب دوتاييمون باشع..
ارسلان: باشه مواقب دوتاييمون باشه ولى بيشتر تو
(هر دو ميخندند)
۱.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.