با گریه غزل سرودم و خندیدی

با گریه غزل سرودم و خندیدی
از این من دیوانه چرا رنجیدی

آن شب که تو رفتی بخدا جان دادم
ای کاش در آن لحظه مرا می دیدی
دیدگاه ها (۱)

#والپیپر

🍂 بہ نام خداوند لوح وقلم🕊 حقیقت نگار وجود وعدم🍂 خدایی کہ دان...

شب در چشمان من استبه سیاهی چشمهایم نگاه کنچشم اگر فرو بندمجه...

باز آی که در دیده بماندست خیالت...#سعدی❣ 💞

شاید ....اگر کمی بیشتر می ماندیکمی بیشتر مرا نگاه میکردیمی ف...

حیران شدم در کار تو، درمانده از رفتار تو...هم می گشایی پای ر...

حل می شود شکوهِ غزل در صدای توای هرچه هست و نیست در عالم فدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط