سر جلسه امتحان ریاضی یک هفتمی بغلم نشته بود که یک سوال رو

سر جلسه امتحان ریاضی یک هفتمی بغلم نشته بود که یک سوال رو مونده بود
منم میدونستم چه حس بدی داره که به خاطر ۱ سوال نمرت کم شه
بهش گفتم ولی کر بود و نشنید
دوباره گفتم و مراقبه مچم رو‌گرفت و به معلم ریاضیم گفت.
دیدگاه ها (۱)

عاشق محصولات هودامممم

رفتم ناشناس هارو که مال ۱۰۰۰ سال پیش بود چواب دادم رمز ناشنا...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۳

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط