گوش هایم را می گیرم...
گوش هایم را میگیرم...
چشم هایم را میبندم...
زبانم را گاز میگیرم...
ولی حریف افکارم نمیشوم!!
چقدر دردناک است فهمیدن!!....
خوشبحال عروسک آویزان به آینه ماشین...
تمام پستی بلندی های زندگی اش را فقط میرقصد...!
کاش زندگی از آخر به اول بود...
پیر بدنیا میآمدیم...
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم...
سپس کودکی معصوم میشدیم...
و در نیمه شبی با نوازش های مادر...
آرام میمردیم...!!!
چشم هایم را میبندم...
زبانم را گاز میگیرم...
ولی حریف افکارم نمیشوم!!
چقدر دردناک است فهمیدن!!....
خوشبحال عروسک آویزان به آینه ماشین...
تمام پستی بلندی های زندگی اش را فقط میرقصد...!
کاش زندگی از آخر به اول بود...
پیر بدنیا میآمدیم...
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم...
سپس کودکی معصوم میشدیم...
و در نیمه شبی با نوازش های مادر...
آرام میمردیم...!!!
۴.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۱