رفتم داخل اتاقم و آجاما رو صدا زدم که ا/ت رو بیارن توی ات
_رفتم داخل اتاقم و آجاما رو صدا زدم که ا/ت رو بیارن توی اتاق بغلی من
تو فکر بودم که صدای داد آجوما اومد
*پسرم پسرم(داد)
_منم با نگرانی سریع از اتاق خارج شدم
که دیدم ا/ت پایین پله افتاده و از سرش خون میاد دلم به لرزه افتاد و سریع رفتم براید بغلش کردم به آجوما گفتم چیشد گفت
*به بالای پله که رسیدیم غش کرد و از پله ها افتاد پایین(گریه)
_سریع رفتم بیمارستان
_لطفا یک تخت بیارید زووود(داد)(ننیدونم اسم اون تخت چیه😂)
ویو جونگ کوک بردنش داخل دکتر اومد گفت چی شده گفتم از پله افتاده دکتر گفت
٪باید سریع عمل بشه اتاق عملو آماده کنید
بردنش تو اتاق عمل منم میخواستم برم دکتر گفت
٪آقای جئون لطفا همینجا منتظر بمونید
_اماا.. اااه باشه
_تو شک بودم نمیدونم چرا انقد بخاطر این دختر نگران شدم منی که راحت مردمو زجرکش میکنم و عین خیالمم نیست (عزیزم عشقه عشق❤😄)
ساعت ها گذشت اما هنوز خبری نشد
تا اینکه دکتر اومد بیرون سریع دویدم پیشش
_جین حالش خوبه(همون دکتره جینه و رفیق جونگ کوکه یعنی جین میدونه جونگ کوک مافیاست)
٪بیا دنبالم
_چیزی شده بلایی سر ا/ت اومده(بغض ونگران)
٪حرف نزن بیا دنبالم(یکم عصبی)
_خب بگو(نگران)
٪با این دختر چیکار کردی هاا؟!(عصبی)
_خب.. .
٪همه جاش کبود بود کل بدنش جای شلاق بود(به شدت عصبی)
_آمممم
٪فقط بگو دلیلش چیه
_خب حرفمو گوش نمیداد(آروووم)
٪خدایا بهم صبر بده میدونستی ناراحتی قلبی داره خیلی بیماریش قویه و بدنش خیییلی ضعیفه یاید مراقب باشی زیاد آسیب نبینه غش نکنه، استرس نداشته باشه
فک کنم تو بچگی خیلی سختی کشیده
_(تو ذهنش) آره خیلی سختی کشیده
٪هیی با تو ام
_چیه(ناراحت و سرشو انداخته پایین)
٪تو که عاشقش نشدی نننه؟!
_معلومه که نه
٪پس چرا انقد نگرانش بودی حتی بیرون که بودی بغض کرده بودی(پوزخند)
_آمم نه.. نه(هول) چرا باید عاشقش بشم
٪خدا کنه قبل از مردنم زنت رو ببینم
_هیونگ تو الان پیری الاناست که بمیره از این دعا ها نکن(دور از جون بچم)
٪اووف تو باز شروع کردی
پاشو برو پیش عشقت فکر کنم بهوش امده(خنده)
_یااااا....
تو فکر بودم که صدای داد آجوما اومد
*پسرم پسرم(داد)
_منم با نگرانی سریع از اتاق خارج شدم
که دیدم ا/ت پایین پله افتاده و از سرش خون میاد دلم به لرزه افتاد و سریع رفتم براید بغلش کردم به آجوما گفتم چیشد گفت
*به بالای پله که رسیدیم غش کرد و از پله ها افتاد پایین(گریه)
_سریع رفتم بیمارستان
_لطفا یک تخت بیارید زووود(داد)(ننیدونم اسم اون تخت چیه😂)
ویو جونگ کوک بردنش داخل دکتر اومد گفت چی شده گفتم از پله افتاده دکتر گفت
٪باید سریع عمل بشه اتاق عملو آماده کنید
بردنش تو اتاق عمل منم میخواستم برم دکتر گفت
٪آقای جئون لطفا همینجا منتظر بمونید
_اماا.. اااه باشه
_تو شک بودم نمیدونم چرا انقد بخاطر این دختر نگران شدم منی که راحت مردمو زجرکش میکنم و عین خیالمم نیست (عزیزم عشقه عشق❤😄)
ساعت ها گذشت اما هنوز خبری نشد
تا اینکه دکتر اومد بیرون سریع دویدم پیشش
_جین حالش خوبه(همون دکتره جینه و رفیق جونگ کوکه یعنی جین میدونه جونگ کوک مافیاست)
٪بیا دنبالم
_چیزی شده بلایی سر ا/ت اومده(بغض ونگران)
٪حرف نزن بیا دنبالم(یکم عصبی)
_خب بگو(نگران)
٪با این دختر چیکار کردی هاا؟!(عصبی)
_خب.. .
٪همه جاش کبود بود کل بدنش جای شلاق بود(به شدت عصبی)
_آمممم
٪فقط بگو دلیلش چیه
_خب حرفمو گوش نمیداد(آروووم)
٪خدایا بهم صبر بده میدونستی ناراحتی قلبی داره خیلی بیماریش قویه و بدنش خیییلی ضعیفه یاید مراقب باشی زیاد آسیب نبینه غش نکنه، استرس نداشته باشه
فک کنم تو بچگی خیلی سختی کشیده
_(تو ذهنش) آره خیلی سختی کشیده
٪هیی با تو ام
_چیه(ناراحت و سرشو انداخته پایین)
٪تو که عاشقش نشدی نننه؟!
_معلومه که نه
٪پس چرا انقد نگرانش بودی حتی بیرون که بودی بغض کرده بودی(پوزخند)
_آمم نه.. نه(هول) چرا باید عاشقش بشم
٪خدا کنه قبل از مردنم زنت رو ببینم
_هیونگ تو الان پیری الاناست که بمیره از این دعا ها نکن(دور از جون بچم)
٪اووف تو باز شروع کردی
پاشو برو پیش عشقت فکر کنم بهوش امده(خنده)
_یااااا....
۱۱.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.