بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱)

سخن ها دارم از دست تو در دلولیکن در حضورت بی زبانم#سعدی

#تلخند

🕊 یک نفر گفت: خدا، کاش که عاشق بشوم شد و در پیچ و خم عشق خدا...

🕊 نفس عمیقی کشید و گفت:شهادت رهایی انسان از حیات مادی و یک ت...

قایق شدم تو دریاها، با بادبونِ تنهاسراغتو گرفتم از موجای سبز...

باز هم محو تماشا شده امسروپا خیره ب ه رویِ مهتابشاید اینبار ...

یاد عبور ماه از آن کافه ها بخیراز یاد رفت قصه ی مایاد ما بخی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط