رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۳۹
سوهی:تعادلم رو بزور حفظ کرده بودم چشام تار میدید و درد شدیدی توی بدنم میپیچید اومدم چاقوی آخر رو بزنم که تهیونگ وارد شد با دیدنش دیگه نتونستم تحمل کنم و نفهمیدم چطور از حال رفتم
تهیونگ:صدای دعواشون خیلی بلند بود و همه میتونستیم این رو حس کنیم بعد نیم ساعت دیگه صدایی نیومد نگران وارد شدم و همینکه وارد شدم سوهی از حال رفت
سریع جین رو صدا کردم که همه اشون اومدن
تهیونگ:نمیبریمش بیمارستان
جونگکوک:دیوونه شدیییی؟
تهیونگ:نه برا همین میگم بیمارستانی درکار نیست میبریمش خونه و زنگ میزنیم دکتر بیاد
جین:حالش خیلی بده
تهیونگ:میگیم دکتر مخصوص تیم بیاد
جین:باشه
جونگکوک:چی چیو باااشه حالش بده مگه نمیبینیش خونی شده و چاقو خورده
شوگا:درکت میکنم میفهمم چی میگی اما الان نمیشه ببریمش بیمارستان
جونگکوک:اونوقت چراااا؟
لونا:چون دعوایی که بین این دوتا اوفتاده قانونی نیست و اگه ببریمش بیمارستان باید گزارش تهیه کنیم
و خودش تو این کار وارده میدونه باید چیکار کنه برا همین نمیشه
جونگکوک:پس لطفا سریعترررر
شوگا:تهیونگ و جونگکوک و میا ولونا شما برید
من و نامجون و جین و جیمین میمونیم اینجا
جی هوپ لطفا شما هم برو خونه
جی هوپ:واقعا چطور تو این وضعیت میخوای برم خونه؟
شوگا:برید خونه مفیدتر از موندنتون اینجاست
لطفا برید خونه و سعی کنید گزارشی دلیلی چیزی تهیه کنید تا اگه بازخواست شدیم بتونیم از خودمون دفاع کنیم
جی هوپ:شما بازخواست نمیشید با اینحال باشه میرم،ولی بهم اطلاع بده باشه
شوگا:بله حتما
تهیونگ:یالا زودی بریم
سوهی رو بلند کردم و سوار ماشینش کردم جونگکوک و لونا و میا هم سوار شدن
جونگکوک:بریم خونه من
تهیونگ:چرا
جونگکوک:چون کسی اونجا رو نمیشناسه
تهیونگ:اوکی
شوگا:خب بیاید اینو جمع کنیم
جین:یعنی سوهی واقعا تقدیر داره کارش فوق العادست
نامجون:والا من دیگه از سوهی میترسم اینو جنازه داد به ما
جیمین:سوهی همیشه همینطوره قوی و باجرعت
شوگا:بخاطر همینه که همه ی ما دوسش داریم ودشمنان مثل سگ ازش میترسن
جین:اره
خب بیاید به کارمون برسیم
جیمین:خب چیکارش کنیم؟
نامجون:به نظرم بلندش کنیم بزاریم روی یک صندلی تو اتاق و ببندیمش
شوگا:اینم از مغز کل ما
بلندش کنید بندازین پشت میله های زندان تا بیام یکم از زخم هاشو پانسمان کنم چون زنده میخوایمش
جین:اره باید ازش اعتراف ببریم و بعد..
جیمین:و بعد تیکه پارش کنیم
جین:همینه
شوگا:بریم؟
همه:بریم
#اسمان_شب
#BTS
#part:۳۹
سوهی:تعادلم رو بزور حفظ کرده بودم چشام تار میدید و درد شدیدی توی بدنم میپیچید اومدم چاقوی آخر رو بزنم که تهیونگ وارد شد با دیدنش دیگه نتونستم تحمل کنم و نفهمیدم چطور از حال رفتم
تهیونگ:صدای دعواشون خیلی بلند بود و همه میتونستیم این رو حس کنیم بعد نیم ساعت دیگه صدایی نیومد نگران وارد شدم و همینکه وارد شدم سوهی از حال رفت
سریع جین رو صدا کردم که همه اشون اومدن
تهیونگ:نمیبریمش بیمارستان
جونگکوک:دیوونه شدیییی؟
تهیونگ:نه برا همین میگم بیمارستانی درکار نیست میبریمش خونه و زنگ میزنیم دکتر بیاد
جین:حالش خیلی بده
تهیونگ:میگیم دکتر مخصوص تیم بیاد
جین:باشه
جونگکوک:چی چیو باااشه حالش بده مگه نمیبینیش خونی شده و چاقو خورده
شوگا:درکت میکنم میفهمم چی میگی اما الان نمیشه ببریمش بیمارستان
جونگکوک:اونوقت چراااا؟
لونا:چون دعوایی که بین این دوتا اوفتاده قانونی نیست و اگه ببریمش بیمارستان باید گزارش تهیه کنیم
و خودش تو این کار وارده میدونه باید چیکار کنه برا همین نمیشه
جونگکوک:پس لطفا سریعترررر
شوگا:تهیونگ و جونگکوک و میا ولونا شما برید
من و نامجون و جین و جیمین میمونیم اینجا
جی هوپ لطفا شما هم برو خونه
جی هوپ:واقعا چطور تو این وضعیت میخوای برم خونه؟
شوگا:برید خونه مفیدتر از موندنتون اینجاست
لطفا برید خونه و سعی کنید گزارشی دلیلی چیزی تهیه کنید تا اگه بازخواست شدیم بتونیم از خودمون دفاع کنیم
جی هوپ:شما بازخواست نمیشید با اینحال باشه میرم،ولی بهم اطلاع بده باشه
شوگا:بله حتما
تهیونگ:یالا زودی بریم
سوهی رو بلند کردم و سوار ماشینش کردم جونگکوک و لونا و میا هم سوار شدن
جونگکوک:بریم خونه من
تهیونگ:چرا
جونگکوک:چون کسی اونجا رو نمیشناسه
تهیونگ:اوکی
شوگا:خب بیاید اینو جمع کنیم
جین:یعنی سوهی واقعا تقدیر داره کارش فوق العادست
نامجون:والا من دیگه از سوهی میترسم اینو جنازه داد به ما
جیمین:سوهی همیشه همینطوره قوی و باجرعت
شوگا:بخاطر همینه که همه ی ما دوسش داریم ودشمنان مثل سگ ازش میترسن
جین:اره
خب بیاید به کارمون برسیم
جیمین:خب چیکارش کنیم؟
نامجون:به نظرم بلندش کنیم بزاریم روی یک صندلی تو اتاق و ببندیمش
شوگا:اینم از مغز کل ما
بلندش کنید بندازین پشت میله های زندان تا بیام یکم از زخم هاشو پانسمان کنم چون زنده میخوایمش
جین:اره باید ازش اعتراف ببریم و بعد..
جیمین:و بعد تیکه پارش کنیم
جین:همینه
شوگا:بریم؟
همه:بریم
۶.۵k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.