خیالات تو از ذهنم رد میشوند
خیالات تو از ذهنم رد میشوند
رویا میشوند
می شکنند
نابودم میکنند
از کدام سمت بغضها، شکسته شوم
به کدامین طلوع نگاه کنم
تا شاید لحظههای پریشانیم کمی زلال شوند
سکوتم را چگونه بشکنم
آوازی شدند، که کوچههای شهر را زیر پا میگذارند
دیگر طاقتی برای درد نمانده است
این کولهبار تلخ در من مانده است
در عصر آدمهای سنگی
چگونه اوقاتی را که بر خلاف مسیر زندگیم در حرکتند، کوک کنم
باز هم در تو خواهم مرد
رویا میشوند
می شکنند
نابودم میکنند
از کدام سمت بغضها، شکسته شوم
به کدامین طلوع نگاه کنم
تا شاید لحظههای پریشانیم کمی زلال شوند
سکوتم را چگونه بشکنم
آوازی شدند، که کوچههای شهر را زیر پا میگذارند
دیگر طاقتی برای درد نمانده است
این کولهبار تلخ در من مانده است
در عصر آدمهای سنگی
چگونه اوقاتی را که بر خلاف مسیر زندگیم در حرکتند، کوک کنم
باز هم در تو خواهم مرد
- ۲۵۶
- ۰۵ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط