دستهایش در گیسوان تو خواهد پیچید بی آن که بداند نوازش ک
دستهایش در گیسوان تو خواهد پیچید ، بی آن که بداند نوازش کردنت بزرگترین لذتهاست . لبانت را می نوشد ، بی آن که کشف کند نگاه کردن لبانت وقتی اسم کوچک خودت را می گویی چه بی اندازه دلچسب است . کنار تو تا صبح نفس می کشد ، بی آن که بفهمد بیدار ماندن و شمردن نفسهای تو چه لذتی دارد . تو می دانی ، تو می بینی . اما وانمود می کنی همه چیز بی نقص است ....
بعد ، یک روز وقتی دلت گرفته و بلد نیست تو را بخنداند ، یاد من میفتی . بی آن که بدانی برای یاد من افتادن چقدر دیر شده است ....
بعد ، یک روز وقتی دلت گرفته و بلد نیست تو را بخنداند ، یاد من میفتی . بی آن که بدانی برای یاد من افتادن چقدر دیر شده است ....
- ۳۳۵
- ۱۷ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط