دست طراح لب و چشم تو بس مشغول است

دست طــراح لب و چشم تو بس مشغول است

دست من بر سر زلفـــت به هرس مشغول است
لب تو خشــک و ترک دار کمی مثـــل کویر.... لب من با هــدف فــتح طبس مشغول است

مثل عــیسی شدی و قصد طبابــت داری

نسخه ام را که نوشــتی و نفس مشغول است

پشــت دریای نگــاه تو پر از قایق و من

قایقــم در وسط رود ارس مشغول است

آمدم گوشه  ای از قلب تو را خانــه کنم

نارفیــقی خبر آورد قــفس مشغول است
دیدگاه ها (۵)

توی چشمت چقدر آدم هاداس ها را به باغ من زده اندسیب بکری برای...

از بوسه اگر گناه را برداری از عشق که اشتباه را برداری از خاط...

گرچه پشت پلکها مشغول پنهان کاری اند،چشمهایت بر خلاف آنچه می ...

من نمی گیرم چرا تصویر چشمان تو را ؟دستگاه ذهن من باید خطا کم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط