عشق یا نفرت (فصل ۲پارت ۵)

((عکس پارت به شدت بی ربطه 😂))
خلاصه که با دمپایی افتاد دنبال توماس و بعدش آرامش خودشو حفظ کرد
آنیسا : ربکا ی سوال.. این مدرسه ی جا نداره من برم واسه خودم چرت و پرت بخونم؟
توماس : همون بهتر که نداره
آنیسا : ...
توماس : چیه لال شدی؟
لوکاس : دنبال دردسری ها
توماس : به تو ربطی نداره
آنیسا : توماس بخداااا دیوونم کردی.. این از اخلاقی که بابام تو بچگی داشته هم بدتره..خدایااا مامانیییی چطوری تحملش میکردییییی
لوکاس : ها ؟ چی؟ تبریک میگم برادر ..
توماس : برا چییی؟!!
ربکا : منم تبریک میگم
آنیسا : فهمیدم منظورتو ربکا
ربکا : عی وا
آنیسا : حالا هرچی..زندگی قبلیم از این زندگیم با اون وضع بهتر بود
ربکا : ها؟ چه؟
آنیسا : هیچیییی،
خلاصه که دیگه فردای اون روز رفتن مدرسه و مدیر صداشون کرد و همه جمع شدن
مدیر : فردا قراره ی اردو کوتاه بریم در حد ی روز
ربکا : اهم منطقیه
آنیسا : حداقل اونجا میشه آواز خوند
لوکاس : واقعا خوندن رو خیلی دوست داری ها
آنیسا : معلومهههه ✨
و چشماش به حالت ستاره ای در اومد (مثل روبی و آی)
لوکاس تعجب کرد چون که تو زندگی قبلیش فن روبی و آی بود و گفت : با این انگیزه ای که داری حتما موفق میشی
مدیر : حالا گروهتون به همون صورته که داخل خوابگاه هست ، امیدوارم بهتون خوش بگذره . همچین قراره شفق قطبی رو ببینید
آنیسا : چه خوب.. (دلم میخواست بازم تو گذشته بودم)
ربکا : آنیسا آنیسا
آنیسا : چیه چیه؟؟!
ربکا : فردا فصل ۲ اسکویید گیم میادد[مثلا هنوز نیومده بود 😂]
آنیسا : عرررررر.. ولی وایسا ما که ..
هردوتاشون : تلویزیون نداریم.. نههه
آنیسا : آها، میتونیم ببینیم ، ی راهی هست
*خلاصههه*
رفتن به اردو و چادرشون رو مشخص کردن و وسایلاشونو چیدن.
بعدش آنیسا دویید رفت ناپدید شد، البته ربکا رو هم برد
ربکا : چیزی شده..؟
آنیسا : اسکویید گیم
ربکا : آهاااا خب بزار ببینیم با اون قدرت جادوییت
خلاصه که قسمت اولو دیدن و آنیسا گفت : بیچاره گی هون، عجب خوابی بودا 😂😭
ربکا : این کابوساش تا آخر عمرش ولش نمیکنه
آنیسا : بریم قسمت دوم ، هر روز دو قسمت میاد متاسفانه 😭😂
خب اونم دیدن.. 😂
آنیسا : چرا آخه باید این بمیره
ربکا : اونم تو بازی که خودش ساخته..
آنیسا : ولی برعکس سونگ وو تو فصل یک این چقدر وفا دار بودا
ربکا : حاضر شد بمیره ولی لو نده
آنیسا : بنظرت بازی ها همونطوریه که بود یا عوضشون میکنن؟
ربکا : نمیدونم فعلا که همون بازی قبلی بود
آنیسا : دو صفر یک رئیس بازیه چرا اومده تو بازی خودش؟! 😐
ربکا : من چمیدونم
دیدن که دیگه غروب شده برای همین خواستن برگردن به چادرشون که ی چیز عجیب غریب دیدن
آنیسا : یا ابلفضل الان نمیتونم بزنم بکشم کسی رو که
[ربکا همه چی رو درباره انیسا میدونه]
و دعوا شروع میشود!...
دیدگاه ها (۱۵)

ناشناس :) ✨

عجب بفرمایید ویدیو ماینکرفت نوش جان کنید فقط به صدای شخمی و ...

ادیت جدیدددد ★✨ نظرتون؟هشتگ ها : #anya #anime #edit #آنیا #آ...

هاها آرت کشیدم از آی !! ✨^^ (میدونم ریدم)

ببخشید که زیاد فعال نیستم دوستانمن سریال جواهر بخش ای رو بر ...

این یارو پیرمرد تو بازی با اون ریش خاص و "" کیپا "" سرش شمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط