نوشت چه رنگی رو دوست داری؟ خواستم بنویسم آبی، ولی یاد پیر
نوشت چه رنگی رو دوست داری؟ خواستم بنویسم آبی، ولی یاد پیراهنهای خاکستری و طوسیش افتادم که خیلی بهش میان، فکرم رفت پیش قهوهای خوش رنگ چشماش، شب موهاش، دل آبی دریاش، سبزی لبخندش، عسل شیرین لباش، طعم پرتقالی صداش، یک رنگیش، حجب و حیاش!
با تردید نوشتم نمیدونم! یک علامت تعجب فرستاد و گفت مگه میشه؟! نوشتم اگه تو باشی آره، میشه! اما نفرستادم …
با تردید نوشتم نمیدونم! یک علامت تعجب فرستاد و گفت مگه میشه؟! نوشتم اگه تو باشی آره، میشه! اما نفرستادم …
۶.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.