تو ترکم کردی
پارت۱۰
(فلش بک به دوساعت بعد)
جین. خیلی ما دیگه بریم
ن. میموندین حالا
شوگا. نه دیگه دیره
هوپی. اره
جیمین. بعدا دوباره میایم
ن.باشه
ته. مراقب خودت باش نارا
چشم عمو
کوک. افرین خداحافظ
نامجون و نارا. خداحافظ
اعضا. خداحافظ
(اعضا میرن)
ن. خب عزیزم گرسنت نیست
چرا داداش
ن. خب بیا بریم غذا بخوریم
چشم
(بعد از غذا)
خب داداش من سیر شدم ممنون
ن. خواهش میکنم
داداش
ن.جانم
میشه برم توی حیاط
ن. عزیزم چرا همش دوست داری بری توی حیاط؟
نمیدونم حالم خوب میشه
ن. خب اگه دوست داری برو
مرسی داداش
ن. خواهش میکنم
ویو نارا:
خیلی خوشحالم که بالاخره از اون بهزیستی رفتم و الان پیش داداشمم خیلی دوستش دارم عاشقشم ولی باید سعی کنم عصبیش نکنم چون ممکنه منو برگردونه بهزیستی توی حیاط بودم بادیگارداهم حواسشون بهم بود راستش من دارو هامو نخوردم شاید حالم بد بشه اونموقع داداشم خیلی عصبی میشه وای باید برم بلند شدم برم که یهو قلبم تیر کشید و افتادم زمین و بیهوش شدم
ویو نامجون:
توی اتاقم نشسته بودم و داشتم پرونده هارو چک میکردم که بکی از بادیگاردا در زد
ن. بیا تو
ب. قربان خواهرتون...(نفس نفس)
ن. چی اون چش شده بگو ببینم
ب. راستش توی حیاط بودن اومدن بلند شن که یهو بیهوش شدن
ن. چی خب الان کجاست
ب. راستش گذاشتیمشون توی اتاقشون دکتر خبر کردیم
ن.خوبه دکتر کی میاد
ب. فکر کنم اومده
ن. خیلی خب من میرم پیشش
ویو نامجون:
ترس کل وجودمو گرفته بود نکنه بلایی سرش بیاد وای من میمیرم خیلی حالم بد بود دکتر توی اتاق نارا بود همینطوری داشتم راه میرفتم که دکتر اومد بیرون
ن. چیشد آقای دکتر
د.حالشون خوبه فقط باید قرصاشونو سر وقت بخورن بیشترم استراحت کنن
ن. چشم ممنون
د. خواهش میکنم با اجازه خدانگه دار
ن. خدانگه دار
ویو نامجون:(۳ تا ویو نامجون پشت سر هم جررر)
رفتم داخل پیش نارا رو تختش نشسته بود وقتی منو دید انگار یکم ترسید رفتم جلو دستشو گرفتم
ن. نارا خوبی
آره داداش خوبم
ن. عزیزم چت شد یهو
هیچی تو حیاط بودم اومدم بلند بشم که یهو قلبم تیر کشید بیهوش شدم
ن. ای وای خب باید حواست به خودت باشه
چشم از این به بعد قرصامو میخورم ها یعنی *ترسیده* (سوتی داد)
ن. چی وایسا ببینم مگه تو قرصاتو نمیخوردی؟*عصبی*
ر... راستش نه*ترسیده*
ن. چییییی*عصبی*
م....مع.....معذرت می.....خوام داداش*ترسیده و لکنت*
ن. ساکت مگه تو قرار نبود قرصاتو به موقع بخوری ها نمیگی بلایی سرت میومد چرا این کارو کردی*بشدت عصبی و داد*
من... متاس....فم د....ادا.....ش...ببخش..ید.....(نقطه ها به معنی هق هق و گریست)
ن.هوفف خدا من اخه به تو چی بگم دختر چرا قرصاتو نخوردی
من متاسفم ببخشید داداش تروخدا منو ببخشید منو نفرستین بهزیستی*گریه فوق شدید و ترس بدنشم میلرزه*
ن. هی هی هی نارا آروم باش چیشد گریه نکن کی گفته من قراره ترو بفرستم بهزیستی من عیچوقت این کارو نمیکنم
+واقعا
ن. آره چرا همچین فکری کردی؟
ببخشید فکر میکردم اگر ناراحت و عصبیتون کنم منو برمیگردونین بهزیستی
ن. نه من این کارو نمیکنم
ممنون
ن. خیلی خب حالا بگیر بخواب*سرد*
ادامه دارد......
ببخشید کم بود من بعدی رو الان میذارم
(فلش بک به دوساعت بعد)
جین. خیلی ما دیگه بریم
ن. میموندین حالا
شوگا. نه دیگه دیره
هوپی. اره
جیمین. بعدا دوباره میایم
ن.باشه
ته. مراقب خودت باش نارا
چشم عمو
کوک. افرین خداحافظ
نامجون و نارا. خداحافظ
اعضا. خداحافظ
(اعضا میرن)
ن. خب عزیزم گرسنت نیست
چرا داداش
ن. خب بیا بریم غذا بخوریم
چشم
(بعد از غذا)
خب داداش من سیر شدم ممنون
ن. خواهش میکنم
داداش
ن.جانم
میشه برم توی حیاط
ن. عزیزم چرا همش دوست داری بری توی حیاط؟
نمیدونم حالم خوب میشه
ن. خب اگه دوست داری برو
مرسی داداش
ن. خواهش میکنم
ویو نارا:
خیلی خوشحالم که بالاخره از اون بهزیستی رفتم و الان پیش داداشمم خیلی دوستش دارم عاشقشم ولی باید سعی کنم عصبیش نکنم چون ممکنه منو برگردونه بهزیستی توی حیاط بودم بادیگارداهم حواسشون بهم بود راستش من دارو هامو نخوردم شاید حالم بد بشه اونموقع داداشم خیلی عصبی میشه وای باید برم بلند شدم برم که یهو قلبم تیر کشید و افتادم زمین و بیهوش شدم
ویو نامجون:
توی اتاقم نشسته بودم و داشتم پرونده هارو چک میکردم که بکی از بادیگاردا در زد
ن. بیا تو
ب. قربان خواهرتون...(نفس نفس)
ن. چی اون چش شده بگو ببینم
ب. راستش توی حیاط بودن اومدن بلند شن که یهو بیهوش شدن
ن. چی خب الان کجاست
ب. راستش گذاشتیمشون توی اتاقشون دکتر خبر کردیم
ن.خوبه دکتر کی میاد
ب. فکر کنم اومده
ن. خیلی خب من میرم پیشش
ویو نامجون:
ترس کل وجودمو گرفته بود نکنه بلایی سرش بیاد وای من میمیرم خیلی حالم بد بود دکتر توی اتاق نارا بود همینطوری داشتم راه میرفتم که دکتر اومد بیرون
ن. چیشد آقای دکتر
د.حالشون خوبه فقط باید قرصاشونو سر وقت بخورن بیشترم استراحت کنن
ن. چشم ممنون
د. خواهش میکنم با اجازه خدانگه دار
ن. خدانگه دار
ویو نامجون:(۳ تا ویو نامجون پشت سر هم جررر)
رفتم داخل پیش نارا رو تختش نشسته بود وقتی منو دید انگار یکم ترسید رفتم جلو دستشو گرفتم
ن. نارا خوبی
آره داداش خوبم
ن. عزیزم چت شد یهو
هیچی تو حیاط بودم اومدم بلند بشم که یهو قلبم تیر کشید بیهوش شدم
ن. ای وای خب باید حواست به خودت باشه
چشم از این به بعد قرصامو میخورم ها یعنی *ترسیده* (سوتی داد)
ن. چی وایسا ببینم مگه تو قرصاتو نمیخوردی؟*عصبی*
ر... راستش نه*ترسیده*
ن. چییییی*عصبی*
م....مع.....معذرت می.....خوام داداش*ترسیده و لکنت*
ن. ساکت مگه تو قرار نبود قرصاتو به موقع بخوری ها نمیگی بلایی سرت میومد چرا این کارو کردی*بشدت عصبی و داد*
من... متاس....فم د....ادا.....ش...ببخش..ید.....(نقطه ها به معنی هق هق و گریست)
ن.هوفف خدا من اخه به تو چی بگم دختر چرا قرصاتو نخوردی
من متاسفم ببخشید داداش تروخدا منو ببخشید منو نفرستین بهزیستی*گریه فوق شدید و ترس بدنشم میلرزه*
ن. هی هی هی نارا آروم باش چیشد گریه نکن کی گفته من قراره ترو بفرستم بهزیستی من عیچوقت این کارو نمیکنم
+واقعا
ن. آره چرا همچین فکری کردی؟
ببخشید فکر میکردم اگر ناراحت و عصبیتون کنم منو برمیگردونین بهزیستی
ن. نه من این کارو نمیکنم
ممنون
ن. خیلی خب حالا بگیر بخواب*سرد*
ادامه دارد......
ببخشید کم بود من بعدی رو الان میذارم
- ۶.۵k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط