میدانم بانو

میدانم بانو
وقتی دلت میگیرد
جلوی آینه می ایستی،
کمی آرآیش
کمی عطر
و
کمی نیشخند میزنی به خودت،
به دلتنگی هایی که برایشان نقاب میدوزی.
لباس رنگی ات را میپوشی
موهایت را میبندی
و چند دانه مروارید به بغض هایت می آویزی.
و در آخر
آنقدر زیبآ می شوی
که هیچکس شک نمی کند که تو
" خسته ترین " زن دنیایی ...
دیدگاه ها (۳)

هميشه باشمثل نفس كشيدنمثل راه رفتن،مثل خوابيدنحتی مثل سايهيک...

دلـم می خواهد بودنت مثلقصهٔ روز و شب باشد...!ابدی ،هرگز تمـا...

دیگر هیچ نمیخواهم....آغوش توباشد وشانه های تو.....به دنیامیگ...

چون یآد تُو می‌آرَم‌ خود هیچ نمی‌مآنـم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط