رگ هایش پاره شده بود🥺
رگ هایش پاره شده بود🥺
خونریزی شدیدی داشت😢
دکتر اشاره کرد چادرم را بردارم تا راحت تر بتوانم جابه جاش کنم ...
یهو رزمنده گوشه چادرم را گرفت😞و گفت:
من دارم میرم که تو و امثال تو چادر رو برندارن🙃ما برای این چادر میریم🙃
چادرم توی مشتش بود که شهید شد😭
راوی:خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ❤️
خونریزی شدیدی داشت😢
دکتر اشاره کرد چادرم را بردارم تا راحت تر بتوانم جابه جاش کنم ...
یهو رزمنده گوشه چادرم را گرفت😞و گفت:
من دارم میرم که تو و امثال تو چادر رو برندارن🙃ما برای این چادر میریم🙃
چادرم توی مشتش بود که شهید شد😭
راوی:خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ❤️
۳.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.