خیانت کیوت p5
برگشتیم به زمان حال:
ویو ات: لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین بابام روی مبل نشسته بود رفتم کنارش نشتم
ب ات: خوب دخترم از همین الان میرم سمت اصل مطلب
ات: بفرمایید پدر جان
ب ات: شب یه نفر میاد دنبالت باید برای همیشه بری خونش شاید باهات ازدواج هم کرد ولی نمیدونم میکنه یا نه ولی امیدوارم خوشبخت بشی دخترم واقعا ببخشید ببخشید ببخشید
ات: چییی(داد بلند) من نمیرم
ب ات: باید بری همینکه گفتم(بلند) سریع برو وسایلاتو جمع کن الان میاد
ات:(گریه شدید 😭)
رفتم بالا و وسایلامو جمع کردم رفتم دم در که یک نفر که خیلی پیر بود اومده بود دنبالم رفتم تو ماشینش نشستم اون سکوت رو شکست و گفت
مرده: ببین اونجا 3 تا قانون داریم این قانونارو ارباب گفت بهت بگم
ات:........
مرده: 1 ارباب رو ددی صدا میزنی اگر نزنی تنبیه میشی 2 بلبل زبونی براش نمیکنی 3 به حرفش
گوش میدی اگر گوسش ندی در رضای هر کدوم از اینا تنبیه میشی فهمیدی
ات:..........
مرده: نشنیدم
ات: بله
مرده: خوبه
راننده: قربان رسیدیم
پیاده شدیم و رفتیم تو خونه بادیگارد ها چمدونم رو اوردند تو وقتی رفتم تو خونه عجب خونه ای بود واو داشتم همینطوری با خودم میچرخیدم که با کسی که دیدم باورم نشد اون اون کیم تهیونگ بود امد سمتم و گفت
ته ته: خوب مادمازل (نمیدونم درست نوشتم یا نه) من اومد
ات: خفه شو
ته ته: خیال کنم دستیارم بهت قانونارو نگفته ها
ات: از جون من چی میخوای
ته ته: تورو
ات: چرا اونوقت
ته ته: چون دوستت دارم
ات:...............
ته ته: خوب برو اتاق بخواب خسته ای شام بیدارت میکنم. اجومااا
اجوما: بله پسرم
ته ته: ات رو همراهیش کن اتاقم
ات: اتاقت مگه اتاقامون جدا نیست
ته ته: نه
ات: میخوام جدا باشه
ته ته: من میخوام جدا نباشه حالا هم برو اتاق
ات: ایششش
ویو ات: خوب اجوما منو همراهی کرد اتاق wowعجب اتاقی بود چقدر بزرگ بود حیف 1 تخت 2 نقره داشت حتما باید شب کنارش بخوابم ایششش رفتم رو تخت چقدرنرم بود سرم رو کردم تو گوشی که دیدم یک نفر داره بالا سرم نفس میکشا سرم رو بالا دادم دیدم تهیونگه
ات: تو اینجا چیکار میکنی
ته ته: نمیتونم بیبیم رو نگاه کنم
ات: خوب چرا اومدی
ته ته: میخواستم بگم بیای شام (یک بوسه ای ریز روی لباش گذاشت و رفت)
ات: اوفف رفتم پایین روی صندلی نشستم و و شامم رو خوردم رفتم تو اتاق که تهیونگ اومد تو گفت
ته ته: بیبی خوشگلم
ات: میشه منو اینشکلی صدا نزنی
ته ته: چرا
ات: خوشم نمیاد
ته ته: نخیر هر چی دوست دارم صدات میزنم 😁
ات: اوففف
با با فرندای من شاید بعدا گذاشتم 💋💕
ویو ات: لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین بابام روی مبل نشسته بود رفتم کنارش نشتم
ب ات: خوب دخترم از همین الان میرم سمت اصل مطلب
ات: بفرمایید پدر جان
ب ات: شب یه نفر میاد دنبالت باید برای همیشه بری خونش شاید باهات ازدواج هم کرد ولی نمیدونم میکنه یا نه ولی امیدوارم خوشبخت بشی دخترم واقعا ببخشید ببخشید ببخشید
ات: چییی(داد بلند) من نمیرم
ب ات: باید بری همینکه گفتم(بلند) سریع برو وسایلاتو جمع کن الان میاد
ات:(گریه شدید 😭)
رفتم بالا و وسایلامو جمع کردم رفتم دم در که یک نفر که خیلی پیر بود اومده بود دنبالم رفتم تو ماشینش نشستم اون سکوت رو شکست و گفت
مرده: ببین اونجا 3 تا قانون داریم این قانونارو ارباب گفت بهت بگم
ات:........
مرده: 1 ارباب رو ددی صدا میزنی اگر نزنی تنبیه میشی 2 بلبل زبونی براش نمیکنی 3 به حرفش
گوش میدی اگر گوسش ندی در رضای هر کدوم از اینا تنبیه میشی فهمیدی
ات:..........
مرده: نشنیدم
ات: بله
مرده: خوبه
راننده: قربان رسیدیم
پیاده شدیم و رفتیم تو خونه بادیگارد ها چمدونم رو اوردند تو وقتی رفتم تو خونه عجب خونه ای بود واو داشتم همینطوری با خودم میچرخیدم که با کسی که دیدم باورم نشد اون اون کیم تهیونگ بود امد سمتم و گفت
ته ته: خوب مادمازل (نمیدونم درست نوشتم یا نه) من اومد
ات: خفه شو
ته ته: خیال کنم دستیارم بهت قانونارو نگفته ها
ات: از جون من چی میخوای
ته ته: تورو
ات: چرا اونوقت
ته ته: چون دوستت دارم
ات:...............
ته ته: خوب برو اتاق بخواب خسته ای شام بیدارت میکنم. اجومااا
اجوما: بله پسرم
ته ته: ات رو همراهیش کن اتاقم
ات: اتاقت مگه اتاقامون جدا نیست
ته ته: نه
ات: میخوام جدا باشه
ته ته: من میخوام جدا نباشه حالا هم برو اتاق
ات: ایششش
ویو ات: خوب اجوما منو همراهی کرد اتاق wowعجب اتاقی بود چقدر بزرگ بود حیف 1 تخت 2 نقره داشت حتما باید شب کنارش بخوابم ایششش رفتم رو تخت چقدرنرم بود سرم رو کردم تو گوشی که دیدم یک نفر داره بالا سرم نفس میکشا سرم رو بالا دادم دیدم تهیونگه
ات: تو اینجا چیکار میکنی
ته ته: نمیتونم بیبیم رو نگاه کنم
ات: خوب چرا اومدی
ته ته: میخواستم بگم بیای شام (یک بوسه ای ریز روی لباش گذاشت و رفت)
ات: اوفف رفتم پایین روی صندلی نشستم و و شامم رو خوردم رفتم تو اتاق که تهیونگ اومد تو گفت
ته ته: بیبی خوشگلم
ات: میشه منو اینشکلی صدا نزنی
ته ته: چرا
ات: خوشم نمیاد
ته ته: نخیر هر چی دوست دارم صدات میزنم 😁
ات: اوففف
با با فرندای من شاید بعدا گذاشتم 💋💕
- ۷.۷k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط