|•بقیه ی زندگی|
|•بقیه ی زندگی|
کاش میشد تو زندگی این اتفاق های حال بهم زن کش نمیومدن، اینقدر گذشته تو فکرو خیالاتمون مثل یک غول بی شاخو دم نبود، مثلا بعد از هر زمین خوردنی، بعد از هر شکستی، بعد از هر رفتنی، بعد از هر چیز بدی که یک حس بد تموم نشدنی بهمون میده و جای زخمش تا اخر عمر روی تنمون،فکرمون و قلبمون میمونه و هر کاری میکنیم که فراموش بشه و بازم اخرش ممکنه دوباره برگردیم به گذشته و اون اتفاق ها و جای زخممون رو محکم بگیریم فشار بدیم و قلبمون درد بگیره از این اتفاق و یادآوریش، کاش مثلا بعد از همه ی این زمین خوردن ها بشه از زمین بلند شدو لباسهای خاکی رو تکوند و همه چیز رو فراموش کردو رفت دنبال بقیه ی زندگی
کاش یهویی تموم میشد، مثل امپول زدن یک لحظه درد داشت و بعدش همه چیز تموم میشد، بعدش بعدی نبود، همه چیز از نو شروع میشد، کاش بعد از هر زمین خوردنی بعد از هر بلند شدنی میشد یهویی همه چیز پاک بشه ازگذشته....
کاش کِش نیاد این تلخی ها،
کاش بقیه ی زندگی اینقدر درد نداشت...
#آزاده_فتاحی
کاش میشد تو زندگی این اتفاق های حال بهم زن کش نمیومدن، اینقدر گذشته تو فکرو خیالاتمون مثل یک غول بی شاخو دم نبود، مثلا بعد از هر زمین خوردنی، بعد از هر شکستی، بعد از هر رفتنی، بعد از هر چیز بدی که یک حس بد تموم نشدنی بهمون میده و جای زخمش تا اخر عمر روی تنمون،فکرمون و قلبمون میمونه و هر کاری میکنیم که فراموش بشه و بازم اخرش ممکنه دوباره برگردیم به گذشته و اون اتفاق ها و جای زخممون رو محکم بگیریم فشار بدیم و قلبمون درد بگیره از این اتفاق و یادآوریش، کاش مثلا بعد از همه ی این زمین خوردن ها بشه از زمین بلند شدو لباسهای خاکی رو تکوند و همه چیز رو فراموش کردو رفت دنبال بقیه ی زندگی
کاش یهویی تموم میشد، مثل امپول زدن یک لحظه درد داشت و بعدش همه چیز تموم میشد، بعدش بعدی نبود، همه چیز از نو شروع میشد، کاش بعد از هر زمین خوردنی بعد از هر بلند شدنی میشد یهویی همه چیز پاک بشه ازگذشته....
کاش کِش نیاد این تلخی ها،
کاش بقیه ی زندگی اینقدر درد نداشت...
#آزاده_فتاحی
۳.۶k
۲۶ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.