به حرمت

به حرمت

نان و نمکی که با هم خوردیم

نان را تو ببر

که راهت بلند است

و طاقتت کوتاه...

نمک را بگذار برای من

میخواهم

این زخم

تا همیشه تازه بماند...
دیدگاه ها (۱)

دلتنگـمدلتنگ کسـی که هیچـکسم نبـودهمـه کســم شدو در آخـربی ک...

این آخر شب هابا توچه نسبتی دارند؟که مرا بی قرار تر از هر شبم...

‌شاید همجنسِ دلِ منمرغوب نیستکه انقدر زود به زودبرایت تنگ می...

دلم هوسِ بویِ بهشت را کرده است‌‌گردنت را کمی نزدیک می آوری؟؟...

یک روز چشمانم را باز می‌کنم می‌بینم که تو دیگر نیستی عزیزت...

کاش می‌شدذره‌ای از قلبِ مهربان تو رازنجیر کنم و به گردنم بیا...

«جای کوچکی در قلبت برایم بگذار؛ جایی که شاید هیچ‌کس جز من سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط