«دوست داشتنت»
«دوست داشتنت»
وظیفهام که نبود،
فریضهام بود. به جا آوردمش،
تا پای جان، در هر مکان و در هر دقیقهای. دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود. بدان مشرف شدم، بی قیل و قال و بی بوق و کُرنایی. دوست داشتنت نماز که نبود، اما گزاردمش. شبانهروز هزار رکعت به وقت صبح و ظهر و شام. دوست داشتنت زکات که نداشت، اما پرداختمش. به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس. دوست داشتنت دینی بود که مخفیانه به آن ایمان آوردم.دینی که
جز تنهایی،ثوابی برایم نداشت …
...🌱
وظیفهام که نبود،
فریضهام بود. به جا آوردمش،
تا پای جان، در هر مکان و در هر دقیقهای. دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود. بدان مشرف شدم، بی قیل و قال و بی بوق و کُرنایی. دوست داشتنت نماز که نبود، اما گزاردمش. شبانهروز هزار رکعت به وقت صبح و ظهر و شام. دوست داشتنت زکات که نداشت، اما پرداختمش. به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس. دوست داشتنت دینی بود که مخفیانه به آن ایمان آوردم.دینی که
جز تنهایی،ثوابی برایم نداشت …
...🌱
۱.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۳