ملکه
ملکه
part2
ویو یه سوک:
رفتم مدرسه و بعد دو دقیقه با یه گاو آشنا شدم به نام یونا ، خب یونا دکستمه و خودمم فکر نمی کردم که یه روز با یه گاو دوست شم ولی خب..
یونا: خرمن( پرید بغل یه سوک)
یه سوک: گاو من 😄( پرید بغلش)
مدرسه تموم میشه:
ویو ادمین: مدرسه تموم شد و قلدرای مدرسه یه سوک رو بردن به یه گوشه
از اونجایی که یه سوک خیلی قشنگ بود و بقیه ی دخترا بهش حسودی می کردن تصمیم گرفتن تا براش قلدری کنن.
مینا( قلدر): هی یه سوک ، فک کردی کی هستی که اینجوری سر کلاس جوابمو میدی؟
فلش بک به زنگ سوم:
ویو ادمین: توی زنگ سوم سر صف غذا تو سالن غذا خوری مینا با اکیپش روی یه ، یه سوک نوشابه و شیر میریزن
یه سوک هم دست مینا رو در حد شکوندن می پیچونه کل غذاش رو هم روی اکیپ مینا میزیزه و جوابشون میده
حال:
یه سوک : هه ببین خنگ بازی خودت بود، اول خودت شروع کردی
مینا: هه، یا چجوری جرعت میکنی
یه سوک: ببین حوصله ی سر و کله زدن با تو رو ندارم الانم دیگه دیرم شده .
مینا: بزنیدش
یه سوک تک تکشون میزنه البته خودش هم کمی کتک می خوره ولی خب ..
ساعت شیش و نیم شده بود یه سوک سریع رفت دارو ها رو از دارو خونه گرفت و به سمت خونه رفت
به خونه که رسید یهو اورژانس و همسایه هایی رو دم در خونه دید .
یه سوک: اینجا چه خبره؟
خانم پارک : اوه دخترم رسیدی ، مادرت بخواطر .......
منتظر پارت بعدی باشید
حمایت فراموش نشه😇
part2
ویو یه سوک:
رفتم مدرسه و بعد دو دقیقه با یه گاو آشنا شدم به نام یونا ، خب یونا دکستمه و خودمم فکر نمی کردم که یه روز با یه گاو دوست شم ولی خب..
یونا: خرمن( پرید بغل یه سوک)
یه سوک: گاو من 😄( پرید بغلش)
مدرسه تموم میشه:
ویو ادمین: مدرسه تموم شد و قلدرای مدرسه یه سوک رو بردن به یه گوشه
از اونجایی که یه سوک خیلی قشنگ بود و بقیه ی دخترا بهش حسودی می کردن تصمیم گرفتن تا براش قلدری کنن.
مینا( قلدر): هی یه سوک ، فک کردی کی هستی که اینجوری سر کلاس جوابمو میدی؟
فلش بک به زنگ سوم:
ویو ادمین: توی زنگ سوم سر صف غذا تو سالن غذا خوری مینا با اکیپش روی یه ، یه سوک نوشابه و شیر میریزن
یه سوک هم دست مینا رو در حد شکوندن می پیچونه کل غذاش رو هم روی اکیپ مینا میزیزه و جوابشون میده
حال:
یه سوک : هه ببین خنگ بازی خودت بود، اول خودت شروع کردی
مینا: هه، یا چجوری جرعت میکنی
یه سوک: ببین حوصله ی سر و کله زدن با تو رو ندارم الانم دیگه دیرم شده .
مینا: بزنیدش
یه سوک تک تکشون میزنه البته خودش هم کمی کتک می خوره ولی خب ..
ساعت شیش و نیم شده بود یه سوک سریع رفت دارو ها رو از دارو خونه گرفت و به سمت خونه رفت
به خونه که رسید یهو اورژانس و همسایه هایی رو دم در خونه دید .
یه سوک: اینجا چه خبره؟
خانم پارک : اوه دخترم رسیدی ، مادرت بخواطر .......
منتظر پارت بعدی باشید
حمایت فراموش نشه😇
- ۲.۷k
- ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط