امشب گله دارم ز تو ای حضرت دلدار
دست از همه بردار و به من دل بده یکبار
هر بار که چشمم به کرامات شما بود
شادی دوسه "جو" دادی،غم را دوسه "خروار"
ای چشم تو خون ریز تر از خنجر چنگیز
ای هر مژه ات لشکری از ارتش تاتار
ای خالق غم های من ای شاهد رنجم
ای مدعی عهد و وفا عهد نگه دار
بند آمده راه نفسم رحم نداری؟
پا را زگلوگاه بجان آمده بردار
امشب که غمت چنگ زده حنجره ام را
دست از همه بردار و به من دل بده یکبار💕
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.