مگر میشود زندگی را ب هم ریخته افریده باشد خدای دانه های ا
مگر میشود زندگی را ب هم ریخته افریده باشد خدای دانه های انار....
بعضی وقتا توقعات افراد نسبت بهت اونقدر بالا میره ک حس خفگی بهت دست میده ...شاید از اولش راه رو اشتباه رفته باشی و خیلی مطمعن نباشی از این راهت حتما اشتباه بوده ک همه توقعات خاص خودشونو دارن ...یه جایی دیگه از تمام وجود خسته میشی از توقعات بی جای همه واقعا چطور میشه این همه توقع رو از بین برد ن دل کسی بشکنه ن کسی ناراحت بشه .....من مطمعنم از اول راه اشتباه بوده وگرنه این همه توقعات چرا ...ب حباب نگران لب یک رود قسم و ب زیبایی ان لحظه شادی ک گذشت غصه هم میگذرد ..... ه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده
بعضی وقتا توقعات افراد نسبت بهت اونقدر بالا میره ک حس خفگی بهت دست میده ...شاید از اولش راه رو اشتباه رفته باشی و خیلی مطمعن نباشی از این راهت حتما اشتباه بوده ک همه توقعات خاص خودشونو دارن ...یه جایی دیگه از تمام وجود خسته میشی از توقعات بی جای همه واقعا چطور میشه این همه توقع رو از بین برد ن دل کسی بشکنه ن کسی ناراحت بشه .....من مطمعنم از اول راه اشتباه بوده وگرنه این همه توقعات چرا ...ب حباب نگران لب یک رود قسم و ب زیبایی ان لحظه شادی ک گذشت غصه هم میگذرد ..... ه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده
- ۲.۹k
- ۱۳ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط