پاییز حالا که داری میروی

پاییز حالا که داری میروی
لا اقل قبل رفتنت با یکی از برگهایت اشکهای من را پاک کن بعد برو
لا اقل مرام داشته باشه
من که آمدم بدرقه ات ، تو من را با بغض اینجا تنها نگذار
تو که دیدی من تمام نود شب پاییز را تنها بودم
نود شب تمام شبهای تنهایی مرا شاهد بودی ؟
دلت برای من نمیسوزد
نرو پاییز
من را با این حال اینجا تنها ول نکن
من از زمستان خیلی میترسم
شبهای زمستان از تو خیلی بی رحم تر هستند
پاییز نرو
من که گفتم یلدا نمیخواهم
خودت که دیدی نه اناری دانه کرده ام
نه هندوانه ای را به شرط شیرین بودنش خریدم
حتی فال هم نمیگیرم قول میدهم
نرو پاییز من را به دست زمستان نده
دیدگاه ها (۹۲)

من دوستت دارم و این را خودت بهتر از هر کس دیگری میدانی و به ...

فکر میکرد اگر برود فراموشش میکنم میگفت انگار که اصلا نبودم م...

اولین جمعه پاییز یادت هست ؟حال و هوای دلم دیدنی بود از پاییز...

این روزها چقدر همه چیز شبیه "تو" شده است...آدم ها میخندند و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط