پارت سوم رمان ماه عسل
پارت سوم رمان ماه عسل
تیز؛ می شنوم؛ سیاووش: لباس
داری بهش بده جدید بپوشه؛ وگرنه
بعد از افطار یافردا برو واسش بخر
؛ یا اینکه خودم می خرم٠
سوزان: تو که سرکاری همش؛ شبها
بعد از افطار هم خسته؛ امشب بره
یه دوش بگیره؛ یه تاب و یه شلوار
تو خونه هست؛ که برای لیلا خواهر
زادم خریده بودم؛ بجای لیلا می دم
ترانه بپوشه؛ بعد هم واسه لیلا جدید
می خرم؛ هم برای ترانه جدید
از پاساژ می خرم٠
حرفهای دوتارو شنیدم ودرحالی
که برای خودم لقمه می گیرم با
صدای بلند می پرسم: بابا سیاووش
شما شغلتون چی؟
#ملیحه دورانی#رمان#ادبیات می نویسم#-#دلبردورانی#
تیز؛ می شنوم؛ سیاووش: لباس
داری بهش بده جدید بپوشه؛ وگرنه
بعد از افطار یافردا برو واسش بخر
؛ یا اینکه خودم می خرم٠
سوزان: تو که سرکاری همش؛ شبها
بعد از افطار هم خسته؛ امشب بره
یه دوش بگیره؛ یه تاب و یه شلوار
تو خونه هست؛ که برای لیلا خواهر
زادم خریده بودم؛ بجای لیلا می دم
ترانه بپوشه؛ بعد هم واسه لیلا جدید
می خرم؛ هم برای ترانه جدید
از پاساژ می خرم٠
حرفهای دوتارو شنیدم ودرحالی
که برای خودم لقمه می گیرم با
صدای بلند می پرسم: بابا سیاووش
شما شغلتون چی؟
#ملیحه دورانی#رمان#ادبیات می نویسم#-#دلبردورانی#
۳.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.