سناریو بانگو پارت دو
ویو نویسنده
دازای با کلی جعبه داشت توی راهرو میدوید که یه دفعه افتاد روی آکوتاگاوا
*ببخشید آکوتاگاوا
♤امم....ایب...ندا....ره
دازای بلند شد و چند بار عذر خواهی کرد
آتسوشی هم که جعبه ها روش افتاده بودن بهش کمک کرد تا جمعشون کنه
♤دازای سان چرا این همه جعبه داشتی میبردی به کلاسه بی؟
*خب امروز تولد هویجه
♤☆هویج؟
*آره ناکاهارا رو میشناسید دیگه؟
♤آها "پس که این طور فک کنم حرف آتشوشی راست بود"
*من دیگه میرم خدافظ😁👋
یه ساعت بعد
چویا وارد کلاس شد و همه تولدش رو تبریک گفتن ، میخواست یه چیزی بگه که یه دفعه...
*تولدت مبارک هویج جونم!!🥳🥳
&تو فقط یه بار دیگه به من بگو هویج ببین چیکارت میکنم مرتیکه نردبون
کادو ها رو باز کردن
&اممم زرافه تو هیچی بهم ندادی؟
"خداروشکر اگه میدادی قرار بود توش ماری ، کرمی چیزی باشه"
*چرا.....فقط باید آخر مدرسه بگیریش
ادامه داره....
اگه مشکلی داره لطفا بگید😁
دازای با کلی جعبه داشت توی راهرو میدوید که یه دفعه افتاد روی آکوتاگاوا
*ببخشید آکوتاگاوا
♤امم....ایب...ندا....ره
دازای بلند شد و چند بار عذر خواهی کرد
آتسوشی هم که جعبه ها روش افتاده بودن بهش کمک کرد تا جمعشون کنه
♤دازای سان چرا این همه جعبه داشتی میبردی به کلاسه بی؟
*خب امروز تولد هویجه
♤☆هویج؟
*آره ناکاهارا رو میشناسید دیگه؟
♤آها "پس که این طور فک کنم حرف آتشوشی راست بود"
*من دیگه میرم خدافظ😁👋
یه ساعت بعد
چویا وارد کلاس شد و همه تولدش رو تبریک گفتن ، میخواست یه چیزی بگه که یه دفعه...
*تولدت مبارک هویج جونم!!🥳🥳
&تو فقط یه بار دیگه به من بگو هویج ببین چیکارت میکنم مرتیکه نردبون
کادو ها رو باز کردن
&اممم زرافه تو هیچی بهم ندادی؟
"خداروشکر اگه میدادی قرار بود توش ماری ، کرمی چیزی باشه"
*چرا.....فقط باید آخر مدرسه بگیریش
ادامه داره....
اگه مشکلی داره لطفا بگید😁
- ۲.۲k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط