محمودرضای عزیز سلام
محمودرضای عزیز سلام
بهتر بود مقابلت مینشستم و این جملات را صورت بصورت و در مقابل دیدگانت می گفتم...
اما چه کنم...
چه کنم که دستم کوتاه است و سوی چشمانم تاریک
امروز چندمین روزیست که از سفر دور و درازت میگذرد؟
یادت هست؟
من برایت میگویم
689 شب و روز......
کم نیست ... باور کن بخدا
این را از سپیدی موی پدرت... و لرزش صدای مادرت میگویم
کم نیست بخدا....
از کوثرت باخبری؟...
689 روز بزرگتر شده است
خوب حرف میزند
آنروز که پدر عزیزت از خانه خدا برگشته بود..یادت هست که چشم در چشمانم چه گفت؟
از همان روز هنوز قلبم سوز دارد محمودرضا
از مرتضی خبر داری؟از عبدالله... از سیدعلی و مصطفی ومحمد وهادی و.....
اصلا یاد بچه ها هستی؟
دیشب حال همه گرفته بود... مثل همه این 689 روز...
انگار هر ساعتی که بدون تو میگذرد....دوباره خبر شهادتت را میشنویم و دلمان داغ تر میشود...
دیشب به قدمهایی فکر میکردم که هیچوقت به کربلا نرفت.... اما چه زیبا به خیل کربلائیان پیوست...
مدافع حرم حضرت زینب (س)... الله اکبر
دست خودمان نیست این دلتنگی...
یاد خنده هایت... لحن صدایت...
دلتنگیم همه..
اما...
اما...
نه به اندازه مادرت...
پدرت....
برادرو خواهرانت...
همه دلتنگیم...
اما ما کجا و دلتنگی کوثر و مادرش کجا؟
راستی ! امروز روز تولدت هست محمودرضا..
چیزی نتوانستم برایت هدیه کنم...
جز این چند اشکی که از گونه هایم به زمین میریزد....
تولدت مبارک محمودرضا...
مهدی 94/09/18
بهتر بود مقابلت مینشستم و این جملات را صورت بصورت و در مقابل دیدگانت می گفتم...
اما چه کنم...
چه کنم که دستم کوتاه است و سوی چشمانم تاریک
امروز چندمین روزیست که از سفر دور و درازت میگذرد؟
یادت هست؟
من برایت میگویم
689 شب و روز......
کم نیست ... باور کن بخدا
این را از سپیدی موی پدرت... و لرزش صدای مادرت میگویم
کم نیست بخدا....
از کوثرت باخبری؟...
689 روز بزرگتر شده است
خوب حرف میزند
آنروز که پدر عزیزت از خانه خدا برگشته بود..یادت هست که چشم در چشمانم چه گفت؟
از همان روز هنوز قلبم سوز دارد محمودرضا
از مرتضی خبر داری؟از عبدالله... از سیدعلی و مصطفی ومحمد وهادی و.....
اصلا یاد بچه ها هستی؟
دیشب حال همه گرفته بود... مثل همه این 689 روز...
انگار هر ساعتی که بدون تو میگذرد....دوباره خبر شهادتت را میشنویم و دلمان داغ تر میشود...
دیشب به قدمهایی فکر میکردم که هیچوقت به کربلا نرفت.... اما چه زیبا به خیل کربلائیان پیوست...
مدافع حرم حضرت زینب (س)... الله اکبر
دست خودمان نیست این دلتنگی...
یاد خنده هایت... لحن صدایت...
دلتنگیم همه..
اما...
اما...
نه به اندازه مادرت...
پدرت....
برادرو خواهرانت...
همه دلتنگیم...
اما ما کجا و دلتنگی کوثر و مادرش کجا؟
راستی ! امروز روز تولدت هست محمودرضا..
چیزی نتوانستم برایت هدیه کنم...
جز این چند اشکی که از گونه هایم به زمین میریزد....
تولدت مبارک محمودرضا...
مهدی 94/09/18
۹۶۹
۱۸ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.