حکایت مردانگی منصور حلاج

#حکایت مردانگی منصور حلاج
روزی منصور حلاج در ظهر رمضان، گذرش به کوی جذامیان افتاد، جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج بر سر سفره نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمی‌نشینند. حلاج گفت آنها روزه اند و سپس برخاست. #فردوس_برین
دیدگاه ها (۱)

اسارت ضحاک اثر سلطان محمد تبریزی سال ۱۵۲۵ میلادی #فردوس_بری...

پارک ملی ژانگ جیاجی Zhangjiajie سرزمینی اسرارآمیز در دل کشور...

چند بار می‌ توانیم از "ماسک" استفاده کنیم؟🔹هر نوع ماسک مدت ز...

دست "گرسنه" دزدی می کند، دست "سیر" اختلاس!دست "دزد" قطع می ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط