دردم جوان زخمم کهن سوزم هویدا در سخن

دردم جوان زخمم کهن ، سوزم هویدا در سخن
دلدار من پیمان شکن ، بیچاره دل بیچاره من!

جسمم در آغوش هوس،جانم همه درد است وبس
بیچاره جان بیچاره تن،بیچاره دل بیچاره من!

در حسرت جانان من ، پروانه گشته جان من
رویش چو شمع انجمن ، بیچاره دل بیچاره من!

تا او به صحرا پا نهاد ،هر سرو در پایش فتاد
رونق فتاد از یاسمن ، بیچاره دل بیچاره من!

داد از دل بی رحم او ، گردیده جانم سهم او
لیک او نگردد سهم من ،بیچاره دل بیچاره من!

گوید رقیبم هر زمان ، برچشم او خیره نمان
بر زلف او چنگی مزن ، بیچاره دل بیچاره من!

جان از جهانی سیر شد،دل در فراقش پیر شد
شد قسمتم تنها شدن ، بیچاره دل بیچاره من!

؟؟؟
دیدگاه ها (۲۲)

مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدارکه از #تو چیزی ازین بیش...

چرا دوستت دارم؟از گلوله نمی پرسند از کجا آمدهمعذرت هم نمی خو...

درختی ساده‌ام، آری جفای باغبانم راهرس پنداشتم، پس شاخه‌ای دی...

ز تمام بودنی ها، تو همین از آن من باشکه به غیر با تو بودن، د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط