امشب، بیش از همه، شبِ یتیمیِ علی است!
امشب، بیش از همه، شبِ یتیمیِ علی است!
آن علی که پدرش بودید و جان و عمرش...
آن نَفْسِ نفیسی که نَفَسش به انفاس قدسیه تان بند بود...
آن یَلِ خیبری که در کنارتان دو زانو مینشست و با چشم از کاسه ی چشمانتان جرعه جرعه می نوشید...
آن امیری که تنهاترین شد بعد از شما...
اویی که سلامش بی پاسخ ماند بعد از شما..
اویی که مشغولِ به خاک سپردنِ جانش است در میان خاک ها و دیگران مشغول کودتای سخت و نرم علیه او...
اویی که یحتمل زیر لب تا آخر عمر خواهد خواند:
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود...
⛈ ⛈
بگذرم...
همین قدر بگویم که امشب،
سپاهِ یتیمی با تمام قوا به خانه ی پناه یتیمان جهان یورش برده!
وای بر روزگارِ دل علی...
واااای...
وااای...
آن علی که پدرش بودید و جان و عمرش...
آن نَفْسِ نفیسی که نَفَسش به انفاس قدسیه تان بند بود...
آن یَلِ خیبری که در کنارتان دو زانو مینشست و با چشم از کاسه ی چشمانتان جرعه جرعه می نوشید...
آن امیری که تنهاترین شد بعد از شما...
اویی که سلامش بی پاسخ ماند بعد از شما..
اویی که مشغولِ به خاک سپردنِ جانش است در میان خاک ها و دیگران مشغول کودتای سخت و نرم علیه او...
اویی که یحتمل زیر لب تا آخر عمر خواهد خواند:
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود...
⛈ ⛈
بگذرم...
همین قدر بگویم که امشب،
سپاهِ یتیمی با تمام قوا به خانه ی پناه یتیمان جهان یورش برده!
وای بر روزگارِ دل علی...
واااای...
وااای...
۸۵
۲۵ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.