خاکستر عشق پارت ۲۴
خاکستر عشق پارت ۲۴
ا.ت: ممنونم *از نظرم یکم عجیبه یه جوری نگام میکنه خدایا خودت به خیر کن ممنون*
تهیونگ: خب بیا بریم از خودت پذیرایی کن
اون وو:البته ممنون
ا.ت: اونا رفتن داشتم به آجوما تو آشپز خونه کمک میکردم ک یهو چشمم به بورام افتاد واتتتت اون اینجا چیکار میکنه کی آوردنش اینجا چطوری فهمیده کجام و کلی سوال بدو بدو رفتم پیشش و محکم بغلش کردممم بوراممممممممم
بورام: ا.ت خیلی بیشعوری خیلی دلم برات تنگ شده بود کجا بودی اینهمه وقت ها چرا بهم یه زنگم نزدی ها خیلی بدی چطوری اومدی اینجا چیشد حالا خوبه اوکیی؟؟
ا.ت یااااا بورام یه نفس بکش توضیح میدم بهت ولی تو اول بگو ببینم از کجا فهمیدی ک من کجام چطور اومدی اینجا
بورام: آقای جیمین بهم گفت که اگه میخوام تورو ببینم باهاش بیام و یه لباس خوشگل بپوشم واسه همین منم باهاش اومدم تو راه بهم گفت که کل این ۱ماه روپیش اونا بودی چطوری همو دیدین؟؟
ا.ت: کل داستانو برای بورام توضیح دادم و اونم بادقت گوش میداد ک یهو....
بورام: داداش فیلم سینمایی میگرفتی عجبااا الان تو حالت خوبه دیگه ن عشقم؟
ا.ت:اوم حالم اوکیه نترس عالیم
بورام: معلومه بابا مونگل لاغر شدی با اهههههه
ا.ت: داداش من خودم نفهمیدم تو از کجا فهمیدی با
بورام: 😑😑😑خدایا به امید تو
کوک: به سلام بر تو ای جوجه
ا.ت: کوککک من جوجه نیستم
کوک: معرفی نمیکنی؟؟
ا.ت:اون آره یادم رفت این دوستم بورام هستش و ازم یه سال بزرگتره
و بورام این هم کوک هستش وقتی تو پیشم نبودی باهم دوست شدیم 😊😊😊
کوک:خوشبختم
بورام: کار خوبی کردی خانم من چه بدونم تو کجایی
منم خوشبختم آقا
ا.ت:ببخشید
کوک: بیاین بریم یکم نوشیدنی بخوریم و خوشبگذرونیم اینجا چرا ایستادین
ا.ت:ننننننننن
کوک: چراا؟
ا.ت:چون بورام ظرفیتش پایینه و خیلی میخوره ولی واسه خوشگذرونی پایه ام
بورام: برو بابا خودت ظرفیتت کمه من ظرفیتم خیلیم بالاس بیاین بریم
کوک: اوکی هر طور راحتین
ا.ت: آره بابا خیلی بالاس آخرین بار داشتی طرفو میکشتی اونم به خاطر اینکه گفته از روی دوست دخترم بلند شو هعی زندگی من نباید شاهد اینا میشدم هنوز جوونم
بورام:ا.ت خودتو مرده بدون
ا.ت: ننننننننننن نه هااااااا ......آخخخ
جیمین:مواظب باش چته
ا.ت:داشتم از دست بورام فرار میکردم
جیمین:؟ ؟
ا.ت:عصبانیش کردم اههه
جیمین: آهان اونوقت چیکار کردی ؟؟
بورام:ا.ت کجاییی بیا اینجا ببینم
ا.ت:چون گفتن ظرفیتش پایینه و پیش کوک سوتی دادم حیحیییی
جیمین: 😶😶😶
ا.ت:منو از دستش نجات بده لطفا بخدا منو زنده زنده قورت میدههه ها
آیییییی آخ آخ ولم کنن گوشم دراومد
بورام:پیدات کردم خب که من مونگلم ن
ا.ت:آیییی غلط کردم دیگه تکرار نمیشه قوللللل
جیمین:..
شرطا:۲۰تا لایک ۱۵تا کامنت
ا.ت: ممنونم *از نظرم یکم عجیبه یه جوری نگام میکنه خدایا خودت به خیر کن ممنون*
تهیونگ: خب بیا بریم از خودت پذیرایی کن
اون وو:البته ممنون
ا.ت: اونا رفتن داشتم به آجوما تو آشپز خونه کمک میکردم ک یهو چشمم به بورام افتاد واتتتت اون اینجا چیکار میکنه کی آوردنش اینجا چطوری فهمیده کجام و کلی سوال بدو بدو رفتم پیشش و محکم بغلش کردممم بوراممممممممم
بورام: ا.ت خیلی بیشعوری خیلی دلم برات تنگ شده بود کجا بودی اینهمه وقت ها چرا بهم یه زنگم نزدی ها خیلی بدی چطوری اومدی اینجا چیشد حالا خوبه اوکیی؟؟
ا.ت یااااا بورام یه نفس بکش توضیح میدم بهت ولی تو اول بگو ببینم از کجا فهمیدی ک من کجام چطور اومدی اینجا
بورام: آقای جیمین بهم گفت که اگه میخوام تورو ببینم باهاش بیام و یه لباس خوشگل بپوشم واسه همین منم باهاش اومدم تو راه بهم گفت که کل این ۱ماه روپیش اونا بودی چطوری همو دیدین؟؟
ا.ت: کل داستانو برای بورام توضیح دادم و اونم بادقت گوش میداد ک یهو....
بورام: داداش فیلم سینمایی میگرفتی عجبااا الان تو حالت خوبه دیگه ن عشقم؟
ا.ت:اوم حالم اوکیه نترس عالیم
بورام: معلومه بابا مونگل لاغر شدی با اهههههه
ا.ت: داداش من خودم نفهمیدم تو از کجا فهمیدی با
بورام: 😑😑😑خدایا به امید تو
کوک: به سلام بر تو ای جوجه
ا.ت: کوککک من جوجه نیستم
کوک: معرفی نمیکنی؟؟
ا.ت:اون آره یادم رفت این دوستم بورام هستش و ازم یه سال بزرگتره
و بورام این هم کوک هستش وقتی تو پیشم نبودی باهم دوست شدیم 😊😊😊
کوک:خوشبختم
بورام: کار خوبی کردی خانم من چه بدونم تو کجایی
منم خوشبختم آقا
ا.ت:ببخشید
کوک: بیاین بریم یکم نوشیدنی بخوریم و خوشبگذرونیم اینجا چرا ایستادین
ا.ت:ننننننننن
کوک: چراا؟
ا.ت:چون بورام ظرفیتش پایینه و خیلی میخوره ولی واسه خوشگذرونی پایه ام
بورام: برو بابا خودت ظرفیتت کمه من ظرفیتم خیلیم بالاس بیاین بریم
کوک: اوکی هر طور راحتین
ا.ت: آره بابا خیلی بالاس آخرین بار داشتی طرفو میکشتی اونم به خاطر اینکه گفته از روی دوست دخترم بلند شو هعی زندگی من نباید شاهد اینا میشدم هنوز جوونم
بورام:ا.ت خودتو مرده بدون
ا.ت: ننننننننننن نه هااااااا ......آخخخ
جیمین:مواظب باش چته
ا.ت:داشتم از دست بورام فرار میکردم
جیمین:؟ ؟
ا.ت:عصبانیش کردم اههه
جیمین: آهان اونوقت چیکار کردی ؟؟
بورام:ا.ت کجاییی بیا اینجا ببینم
ا.ت:چون گفتن ظرفیتش پایینه و پیش کوک سوتی دادم حیحیییی
جیمین: 😶😶😶
ا.ت:منو از دستش نجات بده لطفا بخدا منو زنده زنده قورت میدههه ها
آیییییی آخ آخ ولم کنن گوشم دراومد
بورام:پیدات کردم خب که من مونگلم ن
ا.ت:آیییی غلط کردم دیگه تکرار نمیشه قوللللل
جیمین:..
شرطا:۲۰تا لایک ۱۵تا کامنت
۲.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.