[ دیدی یه وقتآیی بی هوا یآدِ یه خآطرهِ قدیمی میُفتی و دلت
[ دیدی یه وقتآیی بی هوا یآدِ یه خآطرهِ قدیمی میُفتی و دلت میخوآد فقط اشک بریزی اما دآئما میگی نه ! این منطقی نیست اصلآ نمیخوآم گریه کنم بعدش وسطِ حرفآت یهو بغض میکنی و چشآت پرِ اشک میشه . .
طرفِ مقآبلت نگآت میکنه میگه چیزی شده !؟
و با همون صدآی نم آلود میگی نه نه !
طوری نیست و بآز بُغضتو میخوری ولی تمآمِ طولِ اون روزو بآرها بآرها این حسِ لعنتی میآد سراغت . .
یا اون موقع هآ که دلت یکیو میخوآد یجوری که از صبح که بیدآر میشی احسآسِ نیآز بهش رو حس میکنی بعدش میگی پآشم برم یه زنگ بزنم و سریع خودتو دست به کمر جلو میبینی که میگه هووی کجآ اون یآرو الآن نمیگه این دیوونه شده اول صبی میخوآد به من زنگ بزنه بعد میگی اصلآ مگه اون دلش برا تو تنگ میشه که تو پآشی بری بگی دلتنگم ؛
غرورت کو پس !؟ اصلآ یآدته اون بآر تو جمع چطور باهات برخورد کرد . .
حالآ اگه اون طرفم همونی باشه که دوسش دآری که زبونت درآزتر میشه و میگی بسه دیگه بذار یه بآر اون بخواد تو رو ببینه ، بیخیآل بابا !
و تمامِ اون روزو دلتنگی . .
یه وقتآیی تو جمع میشینی یا اینکه تو سینمآ و مشغولِ دیدن فیلمی که یه صحنه تمآمِ روحتُ یهو از هم میپآشونه و دوست دآری هآی هآی گریه کنی حتی اگه اون یه فیلم باشه و به هیچ وجه وآقعیتی نداشته باشه . .
گآهی تو مترو ، اتوبوس ، کلآس یا حتی تآکسی یهو یآدِ یه خآطره ی خنده دارِ خیلی مسخره میُفتی و احسآس میکنی الآنِ که از خنده بترکم ولی شدیدآ سعی داری با خیره شدن به یه جآی دور فرآموشش کنی یا با سرفه وآنمود کنی این سرفه ست نه خنده ! 🙂🍃 . . ]
طرفِ مقآبلت نگآت میکنه میگه چیزی شده !؟
و با همون صدآی نم آلود میگی نه نه !
طوری نیست و بآز بُغضتو میخوری ولی تمآمِ طولِ اون روزو بآرها بآرها این حسِ لعنتی میآد سراغت . .
یا اون موقع هآ که دلت یکیو میخوآد یجوری که از صبح که بیدآر میشی احسآسِ نیآز بهش رو حس میکنی بعدش میگی پآشم برم یه زنگ بزنم و سریع خودتو دست به کمر جلو میبینی که میگه هووی کجآ اون یآرو الآن نمیگه این دیوونه شده اول صبی میخوآد به من زنگ بزنه بعد میگی اصلآ مگه اون دلش برا تو تنگ میشه که تو پآشی بری بگی دلتنگم ؛
غرورت کو پس !؟ اصلآ یآدته اون بآر تو جمع چطور باهات برخورد کرد . .
حالآ اگه اون طرفم همونی باشه که دوسش دآری که زبونت درآزتر میشه و میگی بسه دیگه بذار یه بآر اون بخواد تو رو ببینه ، بیخیآل بابا !
و تمامِ اون روزو دلتنگی . .
یه وقتآیی تو جمع میشینی یا اینکه تو سینمآ و مشغولِ دیدن فیلمی که یه صحنه تمآمِ روحتُ یهو از هم میپآشونه و دوست دآری هآی هآی گریه کنی حتی اگه اون یه فیلم باشه و به هیچ وجه وآقعیتی نداشته باشه . .
گآهی تو مترو ، اتوبوس ، کلآس یا حتی تآکسی یهو یآدِ یه خآطره ی خنده دارِ خیلی مسخره میُفتی و احسآس میکنی الآنِ که از خنده بترکم ولی شدیدآ سعی داری با خیره شدن به یه جآی دور فرآموشش کنی یا با سرفه وآنمود کنی این سرفه ست نه خنده ! 🙂🍃 . . ]
۱۳.۵k
۲۲ تیر ۱۳۹۹