با نگاهی نافذ در چشمهایم خیره شد

با نگاهی نافذ در چشمهایم خیره شد
چشمانش را کمی ریز کرد و با قیافه کارآگاهانه پرسید
کسی دوستت داره؟
با حالتی شاکی گفتم
تو هم سوالا میپرسیا!
بنظرت یکی مثل من مگه میشه که کسی دوسش نداشته باشه؟!
یکی دو تا نیستن خاطرخواهام
چشمانش را ریزتر کرد و گفت
نه منظورم اون نیست
کسی دوستت داره که تو هم دوستش داری؟
صورت خندانت نقش بست توی ذهنم
ولی بی درنگ گفتم نه
ترسیدم قبل از رسیدنمان بیفتیم سر زبانها
خدا نکند که بشوی حرف مردم
کارت از بیخ و بن خراب میشود
گفتم نه تا پنهان بماند
متوجه افکار درهمم شد و گفت
هست، وگرنه چشات اینطور نمیخندید
زنهایی که اینطوری چشماشون برق میزنه
یک عشقی رو دارن که قربون قدبالاشون بره
عشق دو طرفه
تو هم داری
خندیدم و دیگر بنظرم ادامه بحث کار بیهوده ای می آمد

#سیما_امیرخانی
دیدگاه ها (۳)

کافر باشد که با لبِ چون شکرت امکان گنه یابد و پرهیز کند!#مول...

#با_دلبـر 😍 🍁 و توآن شعر محالی که هنوزبا دو صد دلهره در حسرت...

دلم هوای تازه می خواهد مثل هوای نفس کشیدن تو

همه دنیا هم که نگرانت باشن فقط نگرانی‌های یه نفر به دلت میشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط