هیچ وقت سکوت را دوست نداشتم

هیچ وقت سکوت را دوست نداشتم ..
هیچ وقت ادمهای کم حرف را دوست نداشتم و همیشه از ارتباط داشتن با این ادمها پرهیز میکردم ، دوستشان نداشتم چون نمیتوانستم از افکار و احساساتشان سر دراورم ،
سالها بعد که بزرگتر شدم دلم کشف کردن این ادمها را می خواست ،سعی کردم نزدیکشان شوم دیگر برایم ترسناک و نا شناخته نبودند ،سعی کردم دوستشان داشته باشم ،امروز حس میکنم توانستم بشناسمشان...
آدمهای کم حرف از اول اینطور نبودند
یک روزی یک اتفاقی یا حضور ادمهایی باعث تحولشان شد که به یکباره سکوت کردند ؛
به یک باره کم حرف شدند ،
تمام هیجان و شور زندگیشان به یک باره رفت ،
حالا مدتهاست من هم کم حرف شدم !!!
مدتهاست در جواب خیلی ها سکوت میکنم ...
مدتهاست یاد گرفتم میتوانم جواب سوالهای همیشه سوال دیگران را ندهم ،
میتوانم خیلی وقتها جای نوشتن چندین چند سطر سه نقطه پر حرف بگذارم ...
مدتهاست یاد گرفته ام مسئول افکار دیگران نباشم،
سکوت ،کم حرفی و بی تفاوتی انقدر ها که از بیرون به نظر می اید بد نیست ....
دیدگاه ها (۲)

دیگران را .....با دیده ی عشق و محبت بنگرید تا شاهد دنیایی مت...

یک تابستان پرازآرامشو فصل شادوبی غصهیک ماه آروموعاشقانهویک ر...

دفتربهاربسته شدهرورقش خاطره ای شددرذهن من وتو...خداونداازتوم...

امیرالمومنین (ع) فرموند : تمام نیکیها در سه چیز جمع شده است ...

#دو_دختر_در_یک_نقاب#پارت2هواپیما درحال بلند شدن است لطفعا کم...

پارت ۷۴

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط