تنهایی ام

تنهایی ام ؛
دخترکی است معصوم
با موهایی پریشان
زخم خورده ی شبیخون های زندگی
دستش را می گیرم
روی پاهایم می نشانم
موهایش را می بافم
و برایش از شمعدانی ها می گویم
او می گرید
و دستی دلم را چنگ می زند
تنهایی ام
چه قدر غمگین است...
دیدگاه ها (۴)

دلتـــــ ڪہ گـرفتـہ بـآشــد ...نـہ بـآلا و پـآیینـــِ صفحــہ...

یڪ دقیقه سڪوت.... بخاطر خجالت ڪشیدن مردی ڪه درامدش ڪفاف زندگ...

این جـــمعہاز آن جــمعہ هایی ست ڪہ مـــیخواهمهــــر چه عاشقـ...

تا کجای این زندگی نداشتنت ادامه دارد؟این روزها حجمی خالی از ...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط