قول داده بودی

قول داده بودی...
با اولین برف به خیابان برویم
و
آدم برفی رویایی مان را بسازیم...
امروز برف آمد....
من حتی منتظرت هم نبودم...
آخر چطور انتظار کسی که نیست را بکشم...
هویج را در سوپ ریختم...
دکمه ها را به لباسم دوختم...
کلاه را بر سرم گذاشتم...
دوتکه چوب را در شومینه انداختم...
قدری برف برداشتم
وفقط...
سردیه , روز قرار
را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم...
این شد عاقبت آدم برفی ما...
و
قرار روز برفی...
و
شعری که
میشد,شادترین شعر سال باشد...

#یکتا_رفیعی
دیدگاه ها (۱۲)

️#برف نو در آغوش آسمان آذر...چه اتفاق مبارکی ست !مادربزرگ هم...

#آدما بالاخره #خود واقعیشونو نشون میدن#اون موقس که به#خر بود...

:-( :-(

طریقه ی معذرت خواهی خانم ها:............ببخشید ولی تقصیر تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط