در لحظه های تنهایی ام

در لحظه هایِ تنهایی ام
خیالِ تو را می بوسم
و در لابه لای سکوتم
تو را فریاد می زنم
و در همه ی نفس هایم
هوایِ تو را
نفس می کشم
مثلِ همان شاعرِ قدیمی،
مثلِ نیما

" تو را من چشم در راهم شباهنگام "

شباهنگام
مرا صدا بزن
مرا به خلوتِ حضورت، میهمان کن
و از دردها و هَمهَمه ها
رهایم کن.

#سیامند_اصلانی
دیدگاه ها (۶)

‌موجود بی آزاری هستمکار می کنم ، قصه می خوانمشعر می نویسم .....

... و دویدم تا هیچ ،و دویدم تا چهرهٔ مرگ ، تا هسته هوش.........

همراهبســـــیار است ،اما همدمـی نیستمثل تمام غصـــــه ها ،ای...

‌ خاطره یڪ پیراهن خالـیستڪه اندازه‌ ے هیچ‌ڪس نمـی‌شودباید آ...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط