مافیای من (پارت اخر ۷)

_ کوکی منم ااا الا

+ چی میگی حتما یه چیزی به سرت خورده

کوک ویو

دستمو برداشت گذاشت کنار دستش
گفت اون روزی که مادر و پدرمو کشتن
وقتی تو تنها کسم بودی فهمیدم مافیایی
آنقدر حواسم به خودم نبود که با ماشین
تصادف کردم
اونا منو بردن بیمارستان
صورتم رو جراحی کردن
هیچی یادم نمیومد چهرم که
نبود نتونستن بفهمن من کی هستم
پس
اسممو
گذاشتن
کیم
ا/ت
خوشون
هم
منو بزرگ کردن
منو ببخش کوکی
خواهش میکنم
تنها کسم







کوکی من دوستت دارم( با بغض)








حمایت🙄
دیدگاه ها (۴)

فیک ملکه من (درمورد)

فیک ملکه من

مافیای من (پارت۶)

مافیای من (پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط