رمان وان دی لاو پارت ۳
#رمان_وان_دی_لاو_پارت_۳
(جهت کامل خوندن این پارت ی ذره صبر داشتهباشین کامل ویرایش بدم بعد بخونین😐 تا یادم نرفته بگم واسه کامل خوندن متن ویرایش شده انگشتتونو ع بالای پست ب سمت پایین بکشین اگ آخره متن زده بود پایان پارت..,یعنی کامله
اما اگ نزده بود صب کنین تا ویرایش تموم بشه...مغسی😊 )
دینا:
داشتم با جک حرف میزدم..حوصلم سر رفته بود شدیییییید..بهش گفتم :پ این دختر کجا موند؟؟؟
جک:الان میاد باو😉
جک گف:ی چی بپرسم؟؟؟؟
من_تو دو تا بپرس!😊
جک:مهسا چرا مجری گری رو ول کرد؟؟
گفتم:چ میدونم....کرم داره😒 صد بار بش گفتم اینکارو نکنه ولی حرف تو گوشش نمیره
خیلی دوس دارم برگرده ب تلوزیون😃
جک:راسی مجری کودوم برنامه بود؟
من_موسیقی شو
جک:آهان..
همینجور مشغوله حرف زدن بودیم که جک نگاهش ب پشت سرم افتاد و با لبخند گف:
به بهههه...بالاخره اومد😃
سرمو برگردوندم ...وااااااییییییی😍 😍 😍
پریدم بغلشو گفتم:دیوث کصافططططططططط چقد بت میادددددددد😃 😃 😃
میمیری همیشه بیای اینجا ؟؟؟؟
لبخندی زد و گفت:انقد تغییر کردم؟؟؟😳
من:آره:smiling_cat_face_with_heart-shaped_eyes:😻
گف:خودتم ک خیلی خوشگل شدیااااااااا😻 نانازیه مهن
جک گف:خوبه خوبه اینقد واس هم هندونه قاچ نکنین ...بدو سریع برو اون قسمت...مونی..
لنزای کمکی رو بیار...جوزف..گریمشو یکم غلیظ تر کن..اسکارلت.....اسکارلتتتتتتتت کجا موندیییییییی....این رژش چرا اینقد کم رنگهههههههه😡
بالاخره...
یک...
دو...
سه....
استارت...
چ ژستای بامزه ای میگیرع کصافط..آهنگ Historyاز #وان دایرکشن همزمان داشت پخش می شد و قرار بود ک از ژست گرفتنش فیلم بگیرن و بعد روش آهنگ میکس کنن..داشتن آهنگا رو امتحان می کردن..
یهو تحملم تموم شد و پریدم وسط و گفتم:میخام عکس دوتایی بگیریم😄
..................
مهسا:
اوفییییششششش....تموم شد راحت شدمممممم🙌 🙌 🙌 🙌
والا..حوصله هم حدی دارع😐
رفتم توی اتاق پرو و اون لباسای دست و پاگیر رو عوض کردم...چقد خوبه آدم آزاد لباس بپوشه😅
از تو اتاق پرو اومدم بیرون...جک صدام کرد:بیا عکساتو ببین
رفتم نزدیک
وااااییییی این منمممم؟؟؟؟O_O
چقد تو این عکسا تغیرر کردماااااااا
ب جک گفتم:عکاسیت محشره😉
گفت:اگ اینجوری نبود نمیتونستم عکاس شرکت دینا بشم دیه😎
لبخندی زدم و ب سمت دینا ک داش با اون یکی مدلا واسه تبلیغ عکس می گرفت رفتم...
اومد اینور و گف:عکسات قشنگن😻 😻 😻 😻
من_ملسی چشات قشنگ میبینه آجویی😻 😻 😻 😻
لبخندی زدم :)
........................................
فضا عوض میشود....
نایل:
تو اتاق پای لپ تاپم نشسته بودم و داشتم مجله های آنلاین مد و اینترنتی نگا می کردم...
صدر این هفته...مجله ی .دینا ؟؟؟؟
رفتم تو قسمت مجله و جدیدترینشو سرچ کردم..
عکس روش...چقد آشناسا..😐
ی دختر با چشمای تقریبا عسلی,بینی متوسط و ...چهره ی کاملا معمولی...
اما...نزدیکتر رفتم و خوب صورتشو وارسی کردم
این ک مجری یه موسیقی شو ه!!!مگ میخاد دوباره برگرده؟؟؟؟😃 😃 😃 😃
داشتم عکساشو نگا می کرذم ک زین اومذ تو:سلام داداش...ب چی اینقد دقیق زل زدی؟؟؟؟
من_ب عکس این دختره...
زین:کی هس؟؟؟؟
_بیا خودت ببین
زین:خارج ع مجری بودن کلا آشناس واسم...
کجا دیدمش...؟؟؟؟
من گفتم:ب نظرتون چرا یکی دوسال هس دیگه تو تلوزیون پیداش نی؟؟؟
زین همونجور ک داشت با دقت ب عکسه نگا می کرد گفت:چ میدونم...همچین مالی هم نبودا...خیلی لوس بود!
گفتم:اییییییییین لوس
(جهت کامل خوندن این پارت ی ذره صبر داشتهباشین کامل ویرایش بدم بعد بخونین😐 تا یادم نرفته بگم واسه کامل خوندن متن ویرایش شده انگشتتونو ع بالای پست ب سمت پایین بکشین اگ آخره متن زده بود پایان پارت..,یعنی کامله
اما اگ نزده بود صب کنین تا ویرایش تموم بشه...مغسی😊 )
دینا:
داشتم با جک حرف میزدم..حوصلم سر رفته بود شدیییییید..بهش گفتم :پ این دختر کجا موند؟؟؟
جک:الان میاد باو😉
جک گف:ی چی بپرسم؟؟؟؟
من_تو دو تا بپرس!😊
جک:مهسا چرا مجری گری رو ول کرد؟؟
گفتم:چ میدونم....کرم داره😒 صد بار بش گفتم اینکارو نکنه ولی حرف تو گوشش نمیره
خیلی دوس دارم برگرده ب تلوزیون😃
جک:راسی مجری کودوم برنامه بود؟
من_موسیقی شو
جک:آهان..
همینجور مشغوله حرف زدن بودیم که جک نگاهش ب پشت سرم افتاد و با لبخند گف:
به بهههه...بالاخره اومد😃
سرمو برگردوندم ...وااااااییییییی😍 😍 😍
پریدم بغلشو گفتم:دیوث کصافططططططططط چقد بت میادددددددد😃 😃 😃
میمیری همیشه بیای اینجا ؟؟؟؟
لبخندی زد و گفت:انقد تغییر کردم؟؟؟😳
من:آره:smiling_cat_face_with_heart-shaped_eyes:😻
گف:خودتم ک خیلی خوشگل شدیااااااااا😻 نانازیه مهن
جک گف:خوبه خوبه اینقد واس هم هندونه قاچ نکنین ...بدو سریع برو اون قسمت...مونی..
لنزای کمکی رو بیار...جوزف..گریمشو یکم غلیظ تر کن..اسکارلت.....اسکارلتتتتتتتت کجا موندیییییییی....این رژش چرا اینقد کم رنگهههههههه😡
بالاخره...
یک...
دو...
سه....
استارت...
چ ژستای بامزه ای میگیرع کصافط..آهنگ Historyاز #وان دایرکشن همزمان داشت پخش می شد و قرار بود ک از ژست گرفتنش فیلم بگیرن و بعد روش آهنگ میکس کنن..داشتن آهنگا رو امتحان می کردن..
یهو تحملم تموم شد و پریدم وسط و گفتم:میخام عکس دوتایی بگیریم😄
..................
مهسا:
اوفییییششششش....تموم شد راحت شدمممممم🙌 🙌 🙌 🙌
والا..حوصله هم حدی دارع😐
رفتم توی اتاق پرو و اون لباسای دست و پاگیر رو عوض کردم...چقد خوبه آدم آزاد لباس بپوشه😅
از تو اتاق پرو اومدم بیرون...جک صدام کرد:بیا عکساتو ببین
رفتم نزدیک
وااااییییی این منمممم؟؟؟؟O_O
چقد تو این عکسا تغیرر کردماااااااا
ب جک گفتم:عکاسیت محشره😉
گفت:اگ اینجوری نبود نمیتونستم عکاس شرکت دینا بشم دیه😎
لبخندی زدم و ب سمت دینا ک داش با اون یکی مدلا واسه تبلیغ عکس می گرفت رفتم...
اومد اینور و گف:عکسات قشنگن😻 😻 😻 😻
من_ملسی چشات قشنگ میبینه آجویی😻 😻 😻 😻
لبخندی زدم :)
........................................
فضا عوض میشود....
نایل:
تو اتاق پای لپ تاپم نشسته بودم و داشتم مجله های آنلاین مد و اینترنتی نگا می کردم...
صدر این هفته...مجله ی .دینا ؟؟؟؟
رفتم تو قسمت مجله و جدیدترینشو سرچ کردم..
عکس روش...چقد آشناسا..😐
ی دختر با چشمای تقریبا عسلی,بینی متوسط و ...چهره ی کاملا معمولی...
اما...نزدیکتر رفتم و خوب صورتشو وارسی کردم
این ک مجری یه موسیقی شو ه!!!مگ میخاد دوباره برگرده؟؟؟؟😃 😃 😃 😃
داشتم عکساشو نگا می کرذم ک زین اومذ تو:سلام داداش...ب چی اینقد دقیق زل زدی؟؟؟؟
من_ب عکس این دختره...
زین:کی هس؟؟؟؟
_بیا خودت ببین
زین:خارج ع مجری بودن کلا آشناس واسم...
کجا دیدمش...؟؟؟؟
من گفتم:ب نظرتون چرا یکی دوسال هس دیگه تو تلوزیون پیداش نی؟؟؟
زین همونجور ک داشت با دقت ب عکسه نگا می کرد گفت:چ میدونم...همچین مالی هم نبودا...خیلی لوس بود!
گفتم:اییییییییین لوس
۳۵.۸k
۱۳ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.