دیگهنمیزارمبشکنی
#دیگه_نمیزارم_بشکنی
امشب با «خودم» قرار دارم؛
می خواهم بنشینم رو به رویش
دست هایش را بگیرم و با مهربانی
گونه های خیسش را پاک کنم...
می خواهم مرا از ته دل به خاطر ظلم هایی که در حقّش کردم ببخشد
ببخشد.
اگر حواسم به چشم هایش نبود،
ببخشد اگر ناخواسته
آدم های کوچک را
به حریم دلش راه دادم و
گذاشتم بی صدا بشکند
حالا روزهای زیادیست
یک عذر خواهی به خودم بدهکارم
باید امشب دست در گردنش بیندازم
پیشانی اش را ببوسم
وَ به «خودم» بگویم:
مگر من مُرده ام که تو
این همه تنها باشی...
امشب با «خودم» قرار دارم؛
می خواهم بنشینم رو به رویش
دست هایش را بگیرم و با مهربانی
گونه های خیسش را پاک کنم...
می خواهم مرا از ته دل به خاطر ظلم هایی که در حقّش کردم ببخشد
ببخشد.
اگر حواسم به چشم هایش نبود،
ببخشد اگر ناخواسته
آدم های کوچک را
به حریم دلش راه دادم و
گذاشتم بی صدا بشکند
حالا روزهای زیادیست
یک عذر خواهی به خودم بدهکارم
باید امشب دست در گردنش بیندازم
پیشانی اش را ببوسم
وَ به «خودم» بگویم:
مگر من مُرده ام که تو
این همه تنها باشی...
- ۲.۳k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط